چکیده:
کارل اشمیت (1985-۱۸۸۸) یکی از بحثبرانگیزترین متفکران سیاسی و حقوقی و از نظریهپردازان برجستة قرن بیستم است. از دیدگاه اشمیت، لیبرالیسم بر ایدة تضاد دولت و جامعه و دولت حداقلی استوار است و از چند نظر قابل نقد است: عدم تلازم لیبرالیسم با دموکراسی، تحلیل رویهای بهجای تحلیل ستیزش و تأکید لیبرالیسم بر رویهگرایی و نادیده گرفتن جدال و ستیزش و دوست و دشمن، تقلیل جایگاه انسان و سیطرة نوعی دیدگاه فردگرا، سیاستزدایی و انسانزدایی (بیهویتی سوژه بهدلیل تعلیق امر سیاسی، بروز بیتفاوتی و بیمعنایی و غلبة روحیة مصرفگرایی)، خطر از دست رفتن تجربة امر سیاسی و بیتوجهی به ماهیت اخلاقی امر سیاسی. متأثر از رویکرد واقعگرایانه اشمیت، دولت و سیاست پیوندی جداییناپذیر یافتند و بهعنوان یگانه موضوع سیاست مورد توجه قرار گرفتند. دولت بهمثابۀ قدرقدرتی است که ماهیتی خودفرمان دارد و تمام تصمیمات سیاسی را میگیرد. اساسا مرز سیاست و غیرسیاست با تصمیم دولت در تمایز دوست/ دشمن مشخص میشود. بحث تمایز دوست/ دشمن را باید بهمثابۀ دال مرکزی امر سیاسی در گفتمان فکری اشمیت دانست. تمایز دوست- دشمن بهعنوان یک پیشفرض شبهاستعلایی درونمایۀ امر سیاسی را مشخص میکند که بر پایة آن وجود واقعی یک دشمن و همزیستی با موجودیت سیاسی دیگر پیشفرض گرفته میشود. دشمن در اینجا، نه برآمده از کینه یا خصومتی شخصی، بلکه دارای مفهومی عمومی (دشمن ما) و در اشاره به یک جماعت رزمنده از مردم در مقابل جماعتی دیگر و در روشنترین معنا در مورد ملتی دیگر است. هدف مقالۀ حاضر، ارائۀ نقدهای ایرادشده به سیاست از چشمانداز لیبرالی، درک مفهوم امر سیاسی و امکانات و محدودیتهای آن در تحلیل سیاسی و فهم ساحتهای بنیادین و ارزیابی است.
Carl Schmitt (1985-1888), one of the most controversial legal and political thinker and one of the leading theorists of the twentieth century. Friends and enemies, reducing human and Sytrh place an individualistic perspective, de-politicized and de man (the subject of the suspension of political identity, expression of indifference and meaninglessness and ascendancy of the spirit of consumerism), the risk of loss of political experience, the Due to the nature of the political morality. Realistic approach by Schmidt, government and politics are inseparable link Find and was considered as a single issue politics. As is the nature of government is autopoesis and takes all political decisions. Basically line with the government's policy and non political distinction friend / enemy-is determined. The distinction between friend / enemy as evidence of the political center of intellectual discourse, Schmidt said. Distinction friend the enemy as a quasi-transcendental theme is the default policy specifies that it is based on a real enemy, and coexistence with other political entities will be pre assumptions. The enemy here is not derived from personal hatred or enemity, but a general sense (our enemies) and refer to a community of people fighting against another group. Merely a public enemy and the enemy in the most obvious sense in relation to other people and this reflects Unlike private enemy «hostis» meet with political meaning. This paper intends to provide an understanding of the political liberal critics objected to the policy and political analysis and understanding of the possibilities and limitations of the fundamental aspects of the evaluation.
خلاصه ماشینی:
زمینه های کـاتولیکی تربیـت (و شـیفتگی نـسبت بـه قـدرت کلیـسای کاتولیـک در عـصر بیسمارک )١، در کنار آموزش های حقوقی (تحقق حقوق به عنوان رسالت دولت ) و شـکل گیـری تجارب تاریخی مختلفی که در میانۀ یأس (خشم ناشی از وضـعیت آلمـان تحقیرشـدة بـین دو جنگ و ضعف حکومت پارلمانی )٢و امید (نیرومند ساختن رژیم وایمار و امکان بازسازی امـر سیاسی) (اشمیت ، ١٠:١٣٩٢)، حوزه های اصلی نقادی و اندیشه پردازی اشـمیت را در زمینـۀ نـسبت سیاست و اخلاق ، لیبرالیسم و دموکراسی و شکل مدرن ساختار سیاسی در قالب دولـت شـکل داد.
تبارشناسی مفهوم امر سیاسی نخستین پرسشی که برای فهم افکار یک نظریه پرداز سیاسی مطرح میشود، این است که مسئله یا به عبارتی، دغدغه و محور فکری او چیست ؟ چه مسئله ای اورا برانگیخته است تـا تعمـق و تفکر ذهنی خود رابه صورت یک نظریۀ سیاسی به رشتۀ تحریر درآورد؟ نویسنده چه هدفی را دنبال میکند؟ به نظر میرسد که تقریبا تمام نظریـه پـردازان سیاسـی، کـار خـود را بـا مـشاهدة بینظمی در زندگی سیاسی آغاز میکنند و بیشتر آنها آثـار خـود رادر زمـانی مـی نویـسند کـه به طور جدی احساس میکنند جامعـۀ آنهـا دچـار بحـران شـده اسـت .
پرسش های هدفمند اشمیت برای ارائۀ تعبیری حقوقی از امر استثنا چنین است : کـدام مقـام حکومتی واجد صلاحیت است تا تشخیص دهد که وضعیت استثنایی رخ داده است یـا خیـر؟ چه کسی واجد صلاحیت است تا در صورت وجود امر استثنا، اقـدامات لازم را انجـام دهـد و یگانگی سیاسی را تضمین کند؟ در نهایت چه اقتداری در دولت واجد صلاحیت اسـت تـا بـه این نتیجه برسد که نظم و ثبات دوباره برقرار شده است ؟ به زعم اشمیت ، در نظریۀ دولت معاصر گرایش عقل گرا و گرایش قانون طبیعی وجـود دارد.