چکیده:
-
خلاصه ماشینی:
"" اختلال خواب به صورت دشواری در به خواب رفتن یا زود بیدار شـدن، در مراحـل اولیة واکنش ماتم دیده می شود"( معتمدی ،١٣٩٠: ٢٥٣) در سوگ رشید، خواب آن چنان از چشمان خاقانی گریخته که خود می پندارد مگر چرخ جادوگر به سحر و افسون، خـواب بر او بسته است : سحر چرخ از دو قوارة مه و خور خوابم بست بند این ساحـــر هاروت سیر بگشاییــــد (خاقانی ،١٣٦٨: ١٥٩) در سوگ وحیدالدین نیز بی خوابی چنـان بـر او چیـره اسـت کـه مـی گویـد ای کـاش خواب لختی وی را در می ربود تا در رؤیا، رخسار عم زادة محبوب خویش را می دید : گیرم آن فرزانه مرد ، آخر خیالش هم نمــرد هم خیالش دیدمی در خواب اگر بغنودمی (همان : ٤٤٣) ٢-٦-٥- سـتایش از فـرد درگذشـته .
فردوسی ، ١٣٨٨ ، ج ٥ : ٤٣٢) در داستان رستم و سهراب نیز فردوسی پس از ذکر دفن سهراب توسط رسـتم ، از قـول بهرام، به ناگزیری مرگ و ضرورت بازگشت ماتم زدگـان بـه زنـدگی و لـزوم پرهیـز دادن ایشان از مرگ آشنایی و مرگ اندیشی سخن می گوید: چنین گفت بهرام نیکو سخــن که با مردگان آشنایی مکــــن (همان: ج ٢ ، ١٩٩) کمال اسماعیل ، ضمن مرثیه ای که در سوگ "صدرالدین عمر خجندی" سـروده، ایـن مرحله از مراحل ماتم را این گونه وصف می کند: روزی سه چهار ماتم او داشت هر کسی آن سوز کم ترک شد و آن اندهان برفـت آزاد و بنده بر سر شغل و عمل شدنــد بیچاره صدر دین که به قهر از میان برفت (کمال الدین اسماعیل ،١٣٤٨: ٤٢٥ به نقل از امامی ،١٣٦٩: ٣٢٨ ) خاقانی در گرماگرم زارزار تلخ خویش بر رشید، به ناگزیری مرگ آگاه اسـت و نـشانه های پذیرش این تقدیر ناگزیر را آشـکار مـی کنـد."