چکیده:
علم پیشین الهی از جمله مسائل مهم کلام، فلسفه و عرفان است. مقالة حاضر ضمن بررسی دیدگاه ابنسینا و محقق قونوی دربارة علم پیشین الهی به مقایسة آرای این دو شخصیت پرداخته است. ابنسینا ویژگیهای فعلی، ازلی، ذاتی بودن و مؤخر از ذات بودن را برای علم پیشین الهی اثبات کرد، ولی نتوانست به نحو روشن جایگاهی برای صور مرتسمه در خارج از ذات ترسیم کند. اما قونوی ضمن پذیرش آن اوصاف و همچنین ارتسام این صور در حقتعالی نه تنها جایگاهی ویژه برای آنها تصویر کرد بلکه ارتسام اعیان ثابته و ماهیات را نیز در عرصة تعین ثانی و مقام علم حق دانست، نه در خود مقام ذات. بر این اساس، قونوی در این جهت که علم پیشین را متأخر از ذات دانسته با ابنسینا اشتراک دارد و این نظریه در مقابل نظریه عینیت علم پیشین با ذات و صفت ذاتیه دانستن آن است.
خلاصه ماشینی:
"(ابنسینا 1371: 301) علم فعلی علمی است که صورت شیء بر وجود خارجی آن نزد عاقل سبقت دارد (همو، 1375: 3/ 298)، زیرا اگر علم حق تعالی انفعالی باشد، یا این علم داخل در ذات و مقوم آن است، که در این صورت خداوند در قوام ذات خود محتاج دیگری است و با واجبالوجود بودن آن منافات دارد، یا خارج از ذات و عارض بر اوست، که در این صورت نیز مخالف با واجبالوجود بودن حق تعالی است، چون در کمالی از کمالاتش محتاج به غیر است.
(صدرالدین شیرازی، 1981: 6/ 198) بیان شیخ این است که «حق تعالی به سبب بساطت ذاتش به گونهای نیست که در وی صور متفاوت و متخالف حلول کرده باشد، آنگونه که در نفس است، بلکه او همة اشیاء را «دفعة واحدة» درک میکند بدون اینکه تکثری در ذات وی صورت پذیرد» (ابنسینا، 1418: 389) مستفاد از تعبیر «دفعة واحدة» این است که علم حق تعالی یک علم بسیط و واحد است، یعنی به لحاظ علم واحد است ولی به لحاظ معلوم متعدد و متکثر است.
شیخ میگوید: «صور مرتسمه در ذات به گونهای هستند که اگر خداوند آنها را در حالی که خیر هستند تعقل کند، موجود میشوند، زیرا این صور همان تعقل خیر بودن آنهاست» (ابنسینا، 1418: 392) علت این امر این است که اگر خود این صور به نحوی دارای وجودی غیر از تعقل آنها باشند، قبل از خلق این صور باید علم به آنها موجود باشد و چون علم بدون متعلق به وجود نمیآید، باید پیش از این صور صور دیگری فرض کنیم و باز نقل کلام به آن صور کرده که یا باید وجود آنها نفس تعقل آنها باشد یا دارای وجود دیگر باشند که لازمة آن تسلسل است."