چکیده:
بهطور کلی مطالعه دولت(اعم از زمینههای تاریخی، فرایند تکوین و کارکردهای
آن)در ایران عمدتا تحت تأثیر جامعشناسی مارکسیستی بوده است.از این دیدگاه شناخت
دولت و آسیبشناسی آن در گرو فهم عوامل اقتصادی و طبیعی است.در سالهای اخیر رویکرد
ضعیف دیگری نیز ظهور کرده که در آن به عوامل فرهنگی بها داده شده است.این مقاله با
نقد و نفی توانایی نظریات مارکسیستی در تبیین زمینههای تاریخی دولت مدرن در ایران،
درپی عرضه رویکرد فرهنگی متمایزی به بحث است.نگارنده استدلال کرده است که ماهیت
ایدئولوژی دولتساز در نظم ماقبل مدرن بهتر از نظریات مارکسیستی تبینگر زمینههای
تاریخی دولت مدرن در ایران است.
خلاصه ماشینی:
"(بدیع، 1376، ص 74)3-رویکرد فرهنگی در بررسی زمینههای تاریخی دولت مدرن در ایرانبرخلاف نظریه شیوه تولید آسیایی که فقدان شکلگیری نظام فئودالیته و در نتیجه عدم گذار به نظم سرمایهداری غربی را به عوامل اقتصادی و محیطی نسبت میداد، از نظر ما بررسی این زمینههای تاریخی را با توجه به نظام فرهنگی حاکم بر جامعه و در هسته اصلی آن با امعان نظر به ماهیت ایدئولوژی دولتساز اسلامی که نظامی معارض با نظام فئودالیته غربی را سامان داد بهتر میتوان تبیین نمود.
(ادامه بحث)3-4-اسلام و نظم پیشاسرمایهداری ایراناکنون که چارچوب نظری بحث مشخص شده است، سؤال اصلی پژوهش را به این صورت مطرح میکند که ایدئولوژی اسلامی در ساخت سیاسی، اجتماعی ماقبل مدرن ایران چه نظمی را سامان داد که در تعارض با نظام فئودالیته غرب زمینههای گذار به نظم سرمایهداری و در نتیجه شکلگیری دولت مدرن را برنمیتابید؟در ادامه مقاله تلاش میکنیم پاسخ این سؤال را در قالب بحث جامعهشناختی عرضه کنیم.
از منظر مطالعه موضوع این مقاله یعنی شکلگیری بستر سیاسی اجتماعی مناسب برای گذار به نظم جدید مهمترین تأثیر این جذب نهاد سیاست در درون مذهب و یا به تعبیری جامعهشناختی عدم استقلال از دستگاه قدرت مذهبی، فقدان بستر اجتماعی و اقتصادی برای توسعه نظام سرمایهداری و پیدایش طبقات حامل نظام مدرن در قالب نظام فئودالیته بود.
در اینجا مالکیت مطلق سلاطین و شاهان بر زمین به عنوان هسته اصلی نظم پیشاسرمایهداری همواره ماهیتی مذهبی یافت و در نتیجه عدم شکلگیری مالکیت خصوصی و طبقات و گروههای مستقل اجتماعی، نظم فئودالیته و زمینههای گذار به نظام سرمایهداری غربی در قالب نظم جدید دولت مدرن بارور نشد."