چکیده:
به دنبال پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، از نگرانیهای عمده نظام بین الملل به
ویژه ایالات متحده امریکا تأثیر و بازتاب انقلاب بر کشورهای همجوار به ویژه جوامع
اسلامی بوده است که از نظر فرهنگی دارای وجوه مشترک زیادی میباشند.در این مقاله
سعی شده است با توجه به گذشت ربع قرن از پیروزی انقلاب بررسی همه جانبهای از
بازتاب انقلاب اسلامی بر جهان اسلام به عمل آید و نهایتا این جمهبندی به دست آمد
که اولا این انقلاب بر دولتهای کشورهای اسلامی عموما بازتاب منفی داشته و آنها را
از تغییر وضع موجود نگران کرده است و لذا سعی خود را در کنترل و حتی برخورد با
امواج انقلاب در کشور به کار بردهاند.در عین حال این انقلاب بر گروههای اجتماعی
در جوامع اسلامی تأثیر مثبت بر جای گذاشته و مورد استقبال عمومی قرار گرفته است.از
طرف دیگر این تحول بر شیعیان من جمله شیعیان لبنان به خاطر برخورداری از معیارهای
مکتب تشیع تأثیر عمیقتری بر جای گذارده و موجب خیزشهای انقلابی گردیده است در
حالی که در جوامع اهل سنت مانند ترکیه و الجزایر این حرکت به جنبشهای
اصلاحگرایانه تبدیل شده است.در مجموع میتوان ادعا کرد که بیداری اسلامی، بازگشت
به ارزشهای اسلامی، تقویت جنبشهای
اسلامی، ضدیت با سیاستهای مداخلهجویانه و ارزشهای غربی و...در
عموم جوامع اسلامی مرهون پیروزی و تداوم انقلاب اسلامی میباشد.
خلاصه ماشینی:
"اگرچه بعد از فروپاشی نظام دو قطبی یکپارچگی و سیاست واحد دنیای غرب نیز دچار تزلزل گردیده است و اروپای متحد راه خود را در بسیاری از موارد منجمله پذیرش واقعیتهای انقلاب اسلامی از آمریکا جدا کرده و سیاستی جداگانه و به قول خودشان تماس و گفتگوی انتقادی را در عین همکاری تجارت پیشه کردهاند ولی نباید فراموش کرد که از لحاظ فکری، فرهنگی و ایدئولوژیک همچنان در میان دولتهای غربی وحدت نظری نسبت به واقعیتهای انقلاب اسلامی به خصوص از نظر حاکمیت ارزشها و اصول وجود دارد و همین نکته است که ساموئل هانتینگتون را ترغیب کرده با ارائه تئوری برخورد تمدنها و طرح ستیز تمدن اسلام با تمدن غرب اعلام دارد که گسل میان این دو تمدن خونین است و در عین حال واقعیت اختلافات سیاسی و اقتصادی میان اروپا و امریکا را ندیده میگیرد.
به عبارت دیگر، میتوان گفت هر دولتی که در اثر این تحول در ایران برای آینده خود احساس خطر بیشتری میکرده است بازتاب انقلاب اسلامی بیشتر منفی بوده و عکس العملهای فوری این دولتها را نیز بر همین اساس میتوان مشاهده کرد و جالب اینکه هر دولتی که از اکثریت قویتر شیعیان برخوردار بوده و یا دارای اقلیت نسبتا چشمگیری از شیعیان بوده است، به خاطر هراس از شورش و خیزش مردمی در این کشورها عکس العمل این دولتها تندتر بوده است، بهطوری که دولت بعثی عراق که بر ملتی که اکثریت آنها شیعه هستند حکومت میکرد با یک خصومت وصفناپذیر با انقلاب اسلامی برخورد کرد و نهایتا هم جنگ بیرحمانه و بیامانی را علیه این نظام نوپا آغاز نمود که نه تنها طولانیترین جنگ قرن بیستم بود بلکه خسارت جانی و مالی هنگفتی هم برای هر دو ملت بر جای گذارد."