چکیده:
ایده ملت-دولت مبنای فعلی نظم بین الملل است و ارائه جایگزین برای آن دور از ذهن
مینماید؛اما این منافاتی با ماهیت قراردادی و تصادفی حدود ملت-دولتها ندارد.آنچه
به عنوان مبانی اشتراک اعضای یک ملت و افتراق آن با ملل دیگر به شمار میرود، همچون
زبان، فرهنگ، تاریخ مشترک...بیشتر محصول فرایند ملتسازی است.به همین دلیل،
ناسیونالیسم، اگر چیزی بیش از یک سازه فرهنگی-سیاسی باشد، محتاج مبانی عینیتری است
که به دشواری قابل اثبات است.به این معنا که اگر ناسیونالیسم به مبانی واقعی مشترک
میان افراد متکی باشد، لازمه آن پذیرش ناسیونالیسم قومی هم هست که هم عرض
تجزیهطلبی است و در تنافی با ملت-دولت قرار میگیرد.برای پرهیز از این مشکل،
معمولا، کارکردهای ناسیونالیسم ملی، از قبیل نظم، امنیت و توسعه، مورد تأکید قرار
میگیرد، که دفاع مستدلی است، مادامی که تغییرات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در جهان،
ناسیونالیسم را به کژ کارکرد در موارد مذکور مبتلا نکند در غیر این صورت، با همان
منطقی که عبور از قبیلهگرائی به ناسیونالیسم صورت گرفت، عبور از ناسیونالیسم به
جهانی شدن و نظم واحد هم ممکن است.مقاله حاضر تلاش میکند تحلیلی از تناقض نمای فوق ارائه کند.
خلاصه ماشینی:
"هنگامی که مثلا کشوری مثل فرانسه یا آلمان یا ایتالیا، به عنوان ملت-دولت، وطن ملت فرانسه، ملت آلمان، یا ملت ایتالیا مطرح شد، این بیش از آنکه یک عادت به امور آشنا یا یک میل به انحصاری کردن پارهای عوامل لذت، از سوی مردم بوده باشد، یک تدبیر عقلانی از سوی نخبگان بود که، برای حل بعضی مشکلات، برآن واقعیت سوار میشد.
اگر noitaN به معنای یک جغرافیای طبیعی باشد، چنانکه پیشتر توضیح داده شد، نوع حس دلبستگی به آن، به نحو طبیعی(یعنی خودجوش، نه به معنای استاتیک ذاتگرایانه کلمه)، منشأ شکل خاصی از همبستگی میان انسانها میشود:ما کسانی هستیم که همگی در این منطقه زاده شدهایم و به تبع آن از زبان، فرهنگ، نژاد، تاریخ و دین و بهطور کلی، گذشته خاصی برخورداریم که حس میکنیم این اشتراکات ما را به یک ملت تبدیل میکند.
به همین دلیل چنین مینماید که از ناسیونالیسم به نوعی نفی آن لازم میآید؛به این معنا که اگر ایده مذکور به مبانی واقعی مشترک میان افراد متکی باشد، لازمه آن پذیرش ناسیونالیسم قومی است که همارز نوعیتجزیهطلبی است و در تنافی با ملت-دولت قرار میگیرد؛و اگر ایده مذکور به مبانی قراردادی مشترک میان افراد متکی باشد، لازمه آن باز بودن امکان تحول در آن براساس ساختکارهای دمکراتیک است، که دولت ملی را در حالتی ناپایدار و تهدید شده وامیگذارد."