چکیده:
این مقاله تلاشی است برای جایگاه انگاره گفتگوی تمدنها در نظریه روابط بین
الملل.از میان نظریههای روابط بین الملل سازهانگاری به عنوان یکی از بسترهای نظری
مناسب برای جذب این انگاره انتخاب شده است، زیرا این نظریه بر ابعاد هستی شناختی
روابط بین الملل، برساخته بودن واقعیت بین المللی، و دگرگونیپذیری روابط بین الملل
تأکید دارد و بر مبنای این دگرگونیپذیری راه را برای طرح مسائل اخلاقی، هنجاری، و
ارزشی که این انگاره بر آنها تأکید دارد، میگشاید.بر این مبنا نقش گفتگوی تمدنها
با توجه به دستاوردها و مباحث نظری و فرانظری مورد توجه این نظریه، مورد بررسی قرار
میگیرد و نشان داده خواهد شد که علاوه بر آنکه این نظریه میتواند در روشن شدن
اهمیت و جایگاه انگاره گفتگوی تمدنها راهگشا باشد، خود این انگاره در بسیاری از
ابعاد مؤید و مکمل جدیترین موضوعات مورد توجه سازهانگاری است.در این مقاله پس از
نگاهی اجمالی به انگاره گفتگوی تمدنها و اهمیت آن در روابط بین الملل شالودهها و
محورهای اصلی سازهانگاری مورد بررسی قرار میگیرند و پس
از آن نسبت گفتگوی تمدنها با این مبانی مورد بحث قرار خواهد گرفت.
خلاصه ماشینی:
"به این ترتیب، سازهانگاری برای ما جهان روابط بین الملل را به عنوان جهانی برساخته ترسیم میکند که ساختارهای بیناذهنی در قوامبخشیدن به آن و هویت کنشگران، منافع آنها، و تعاملات آنها در آن نقش دارند و این رویههای کنشگران است که به نوبه خود میتواند در یک فرایند عامدانه یا ناآگاهانه به ساختارها شکل دهد، آنها را بازتولید کند، و یا در آنها تحول ایجاد کند.
p,1997,eolnE dna ikswelaZ) در اینجا آنچه بیش از هر چیز به ما کمک میکند، برداشتهای سازهانگاران است که بسیار راهگشا است، زیرا میتواند به ما نشان دهد که اولا وضع موجود وضعی تاریخی و برساخته و در نتیجه، قابل تغییر است و ثانیا، میتوان با استفاده از مطالعات جامعهشناختی و روانشناسی اجتماعی نشان داد که چگونه گفتگوی تمدنها میتواند زمینه تغییر هویتها در نظام بین الملل و همچنین شکلگیری اجتماع جدید بین المللی باشد.
هنگامی که ونت(1992)بر نقش انتظارات مشترک و فرهنگ ترس و خصومت به عنوان مبنای سیاست قدرت و اهمیت توزیع قدرت در نظام بین الملل(که از سوی نوواقعگرایان مورد توجه قرار میگیرد، تأکید میکند)، این مسئله پیش میآید که نهادینه شدن امری چون گفتگوی تمدنها در سطح بین الملل میتواند به شکلگیری تعاریف جدید از خود و دیگری و وضعیت نظام بین الملل منتهی شود، زیراعناصر نهادینه یا فرهنگی محیطهای جهانی یا داخلی دولتها...
از سوی دیگر، اگر به این نکته توجه کنیم که برای سازهانگاران سطح واحد هنجارها، قواعد و در کل فرهنگ داخلی جوامع نیز میتواند در شکلگیری هویت دولتها و تعریف آنها از خود و جایگاه خود و دیگران در نظام بین الملل و الگوهای دوستی و دشمنی آنها مؤثر باشد، باید دید گفتگوی تمدنها در این سطح چه اثری دارد."