چکیده:
حقواژهای است که هم بر گزارههای صادق در حکمت نظری دلالت میکند و هم بر
کردارهای عادلانه در حکمت عملی، حق به معنای عدالت، همان حق پیش بیشینی(-حق
طبیعی-حقوق بشر)است که اعتبار خود را از یک مرجع قانونی و شرعی اخذ نمیکند.به
تدریج این حق به حق قانونی فروکاسته شد.حق قانونی بیشتر یک امتیاز است تا حق؛و حقوق
خصوصی فقط همین حق را شایسته مطالعه در مباحث حقوق مدنی میداند.در مرحله بعد،
مفهوم حق از حق قانونی نیز به فرد اجلای این حقوق، یعنی مالکیت، تقلیل داده شد.
اکنون حقوق خصوصی و مدنی، از حق، فقط حق مالی و مالکیت را فهم میکند:حقوق خصوصی
گویی با حقوق پیشینی(آزادی بیان و حق حیات)وداع کرده است و حقوق عمومی نیز با
مباحثی همچون حقوق اداری خرسند است.حق در فقه، مالکیت رقیق شده است در صورتی که در
فلسفه حقوق اداری خرسند است.حق در فقه، مالکیت رقیق شده است در صورتی که در فلسفه
حقوق، مالکیت باید صرفا حقی از حقهای انسانی محسوب گردد. دیسیپلین حقوق بشر در
دانشگاههای جهان هماکنون متکفل مطالعه معنای نخستین حق است.
خلاصه ماشینی:
"ابو محمد سلمی از حقوقی انسانی سخن میگوید که بر حقوق پروردگار مقدم است اما این تقدم، از سر لطف و رفق و مدارای خداوند ایجاد شده است، همچون تقیه و ایراد کلمهی کفر برای حفظ نفس و ترک روزه و واجبات به دلیل بیماری 1 (سلمی، جلد اول، ص 157).
فریمن از این دیدگاه انتقاد میکند که چه ضرورتی در تلفیق حق و نفع وجود دارد؛آیا ممکن نیست که نفع الف با قاعدهای حقوقی محقق شود بیآن که آن قاعده، حقی به او داده باشد؟نفع پدر شاید با محدود کردن قراردادهای فرزند صغیرش محقق شود-که قانون نیز آن را اجازه میدهد-اما ضرورتی ندارد که بگوئیم به پدر، حقی اعطا شده است(پیشین، ص 390، 389).
همگرایی قضایای مذهبی و سیاسی و اجتماعی در اواخر قرن سیزدهم و اوائل قرن چهاردهم میلادی، مباحث حق را بر روی مفهومی متمرکز ساخت که امروزه برای جامعه امریکا بسیار گرامی است-مالکیت به دنبال تلاشهای سن فرانسیس و پیروان او(فرانسیسکنها)دربارهی ترویج زهد و فقر پاپی 1 (-علمی ریاضتکشانه که فرانسیسکنها به پاپ نسبت میدادند)پاپ گریگوری نهم بیانیهای صادر کرد که بر طبق آن راهبان نباید مالک چیزی شوند اما فقط حق استفاده از چیزهایی را دارند که نیاز دارند.
چنانکه امام علی در نامه پنجاهم از نهج البلاغه میگوید:همهی شما نزد من از حیث حق، مساوی هستید: ممکن است الف مالکتر از ب شود اما اگر حق، همان عدالت و برابری باشد دیگر کسی برابرتر از دیگری نخواهد بود."