چکیده:
عمیقترین سطحی که فرهنگ سازمانی را شکل میدهد، سطح مفروضات اساسی است.
مفروضات اساسی حول دو محور «بقا در محیط خارجی» و «اداره انسجام داخلی» شکل
میگیرد ولی در بطن خود مفروضات اساسیتری را درباره واقعیت، حقیقت، زمان، فضا،
طبیعت، فعالیت و روابط انسانی نهفته دارد. در این مقاله مفروضات اساسی شکلدهنده
فرهنگ سازمانی بر مبنای تحقیقات گوناگون مورد بحث قرار گرفته، که بخش عمدهای از آنها
در اثر معروف «ادگارشاین» در زمینه فرهنگ سازمانی گردآوری و جمعبندی شده، و مورد
تجزیه و تحلیل قرار میگیرد.
خلاصه ماشینی:
"این چرخه متشکل از مفروضات اساسی مشترکی درباره عناصر اصلی زیر است: الف) مأموریت و استراتژی: کسب درک مشترک از مأموریت اصلی، وظیفه اولیه، کارکردهای پیدا و پنهان و علت وجودی ب) اهداف: اجماع بر اهداف عملیاتی سرچشمه گرفته از مأموریت ج) روشهای کسب اهداف: اجماع بر روشها و وسایل مورد استفاده برای کسب اهداف نظیر ساختار، تقسیم کار، سیستم پاداش و سلسله مراتب د) شاخصها: اجماع بر معیارهای اندازهگیری میزان رسیدن به اهداف نظیر اطلاعات و سیستم کنترل ه) تصحیح مسیر: اجماع بر استراتژیهای تعمیر، درمان و تصحیح مسیر، هنگام دریافت نشانههای منفی از چگونگی رسیدن به اهداف بطور کلی اگر بین اعضای هر گروه اجتماعی تضادی در مورد این مفروضات باشد، چنین تضادی باعث کاهش کارایی گروه خواهد شد؛ اگرچه هنگام بروز تغییرات شدید محیطی چنین تضادی میتواند منبع بالقوهای برای انطباق و یادگیری جدید باشد.
این موضوعات با مباحث انطباق خارجی و انسجام داخلی پیوندی ریشهای دارد؛ به عنوان نمونه، مأموریتهای سازمان، وظایف اولیه و اهداف، مفروضاتی اساسیتر را درباره ماهیت و فعالیت انسانی و رابطه نهایی بین سازمان و محیطش را منعکس میکند و روشهای کسب هدف را به مفروضاتی در مورد حقیقت، زمان، فضا و روابط انسانی در خود نهفته دارد.
اگر ما این روال را در تشخیص چگونگی ایجاد مفروضات اساسی نهفته هر گروه به کار بگیریم، میتوانیم مبناهای مختلفی برای تعریف حقایق بیابیم؛ از جمله: الف) عقاید قطعی خدشهناپذیر براساس سنت یا مذهب ب) عقاید قطعی استنباطی به مفهوم حکمت مبتنی بر اعتبار پیامبران، افراد حکیم یا رهبران رسمی ج) حقایقی که در فرایندی «عقلایی ـ قانونی» حاصل شده است."