چکیده:
بسیاری از اندیشمندان به ویژه جامعه شناسان اعتقاد دارند که تضاد «سنت» و «مدرنیته» یکی از مهمترین چالش های روبروی جامعه ما است. به عبارت دیگر، در کنار مسائلی مانند بی اعتمادی، اعتیاد، شکاف نسلی، سکس و عدم مسئولیت پذیری؛ جدال بین سنت و مدرنیته به معضلی اساسی و هزینه بر تبدیل شده است که در یکصد سال گذشته دامن گیر جامعه بوده است. در مورد رویارویی سنت و مدرنیته، سه دیدگاه کلی وجود دارد: 1. مبنا قرار دادن سنت و اعتقاد به بازخوانی آن 2. مبنا قرار دادن مدرنیته و پذیرش مولفه های اساسی آن 3. تلفیق سنت و مدرنیته و ابداع مدرنیته مشروط یا همان مدرنیته بومی. در کشور ما، گروه اول به «مرتجع» و گروه دوم به «غربزده» مشهور شده اند؛ پس افرادی که می خواهند از این دو برچسب در امان باشند و ثابت کنند دیدگاهی فراتر از آن ها دارند؛ از تلفیق سنت و مدرنیته سخن می گویند. جلال آل احمد یکی از پیروان این دیدگاه است که باور دارد؛ با تکیه بر فرهنگ و سنت بومی می توان برخی از جنبه های مدرنیته را از غرب «اقتباس» و برخی مولفه های دیگر را با تکیه بر پتانسیل داخلی «تاسیس» کرد. به عبارت دیگر او اعتقاد دارد؛ می توان ابعاد مادی و تکنولوژیکی غرب را صاحب شد، بدون این که نیازی به تغییر بنیان های معرفت شناسی شرقی باشد. نویسنده با مطرح کردن مدلی تحلیلی، که در آن بین «کنترل سرشتی» و «کنترل ساختگی» تفکیک قائل شده است؛ به تحلیل منطقی ایده جلال خواهد پرداخت.
خلاصه ماشینی:
"اما منظور از «مدرنیته » یا «تجدد»٢ مجموعه ای از اهداف و ارزشهاست که در عصر روشنگری مطرح میشود؛ ارزش هایی مانند: «آزادی بیان و عقیده»، «دموکراسی»، «حقوق بشر»، «انسانمحوری» و «خودبنیادی »،٣ بنابراین مدرنیته به ریشه های فکری و فلسفی عصر جدید اشاره دارد که در آن انسان خود را در مرکز جهان قرار داده و با پذیرش معیار «عقل خودبنیاد» به هستی همچون موضوع شناسایی و اعمال قدرت نگاه می کند.
ریش تراش برقی و این ضبط صوت مورد احتیاج ماست ، درست ؛ اما اندیشه هامان کـه از راه علوم انسانی ساخته میشود چه ؟» (آل احمد، ١٣٥٧ ب:٢٠٠) جلال فراموش می کنـد که برای ایجاد مقدمات تأسیس یا اقتباس علم و تکنولوژی و یا ساخت ماشـین ، برخـی ساختارها و عقاید متعلق به گذشتگان ضرورتا باید از بین برود.
برای مثال جلال آل احمد ایراد میگیرد که «چـرا مـا آمـدیم و از روز اول در اوان دوره قاجار به جای این که علوم جدید را وارد مدرسه های قدیم کنیم مدرسه های تازهای سوای آنها برای علوم جدید ساختیم ؟ و به ایـن طریـق خـط بطـلان کـشیدیم بـر تمـام مؤسسات فرهنگی سنتی؟» (آل احمد، ١٣٥٧ پ، جلد اول: ٤١) پاسخ ساده اسـت ، زیـرا مدرسه های قدیمیدر کنترل افرادی بـود کـه علـوم جدیـد را در تـضاد بـا علـوم دینـی می دیدند و اجازه تدریس این علوم را نمیدادند.
تلفیق سنت و مدرنیته (پذیرش مشروط مدرنیته ) همان طور که در این مقاله نشان داده شد، نظام فکـری جـلال بـه عنـوان یکـی از اندیشمندان گروه سوم به لحاظ تحلیل مفهـومی دارای تنـاقض هـای اساسـی اسـت ، بـه عبارت دیگر مدرن شدن بدون نهادینه شدن بنیادهای فکری و ارزشـی مدرنیتـه ، نـوعی پیوند عقیم است ."