چکیده:
تقابل دو چهره نرمافزاری و سختافزاری قدرت، پیوسته در طول تاریخ انقلاب اسلامی
و بعد از آن خودنمایی کرده است؛ دو چهرهای که هر کدام خاستگاهی متفاوت و ماهیتی
متناقض دارد: یکی به ابزارهای مختلف مادی قدرت بویژه قدرت نظامی، حمایت قدرتهای
بزرگ خارجی و اقتصاد رانتی (نفتی) متکی است و دیگری ثقل اتکای خود را اتکال به خدا و
اعتماد به مردم مسلمان ایران قرار داده است.
نقطه عطف تاریخی این تقابل اراده و رویارویی را ابتدا در انقلاب اسلامی مشاهده
کردیم که با پیروزی آن، چهرههای نرمافزاری قدرت برای همیشه به سلطانیسم ایرانی و
استبداد مدرن پهلوی و در یک کلام، نظام شاهنشاهی در ایران پایان بخشید.
تقابل دو چهره یاد شده قدرت با سقوط نظام سلطنتی و پیروزی انقلاب اسلامی ایران
پایان یافته تلقی نگردید، بلکه اندکی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و این بار با چهرهای
خشنتر و پشتوانهای عظیمتر، خود را در مقابل این انقلاب اسلامی قرار داد. تحمیل جنگ
تحمیلی از سوی رژیم بعث عراق که حمایت همه جانبه شرق و غرب و ناسیونالیسم عرب
(عربیت) را به همراه داشت، تجسم این تقابل نابرابر بود.
امام خمینی(ره) به عنوان سکاندار کشتی انقلاب اسلامی، همانند گذشته با روحیه دادن
به ملت مسلمان ایران، احیای روحیه جهاد و شهادت و بهرهگیری از حماسههای تاریخی
عاشورا و سیدالشهدا، ضمن بسیج همگانی مردم، بستر دفاع همگانی و مردمی را فراهم
ساخت. در پرتو هدایتهای امام خمینی(ره) و مقاومت ملت مسلمان ایران صدام این چهره
جنگافروز و جاه طلب به اشغال هشت ساله جمهوری اسلامی ایران پایان داد و ضمن تن
دادن به شرایط پیشنهادی ایران، قرارداد 1975 الجزایر را، که روزی آن را در پیشگاه ملتش پاره
کرده بود، مبنای متارکه جنگ قرار داد.
خلاصه ماشینی:
"چکیده تقابل دو چهره نرمافزاری و سختافزاری قدرت، پیوسته در طول تاریخ انقلاب اسلامی و بعد از آن خودنمایی کرده است؛ دو چهرهای که هر کدام خاستگاهی متفاوت و ماهیتی متناقض دارد: یکی به ابزارهای مختلف مادی قدرت بویژه قدرت نظامی، حمایت قدرتهای بزرگ خارجی و اقتصاد رانتی (نفتی) متکی است و دیگری ثقل اتکای خود را اتکال به خدا و اعتماد به مردم مسلمان ایران قرار داده است.
رویکرد اعتقادی و دینی و سلطهستیزانه انقلاب اسلامی که به مثابه به خطر افتادن جدی منافع قدرتهای سلطهگر محسوب میشد، برای آمریکا و صهیونیسم غیرقابل هضم مینمود؛ به تعبیر دیگر، بازنگر سیاسی کوچک که تا دیروز حافظ وضع موجود (Statas Quo) و ثبات سیاسی و آرامش در منطقه خلیج فارس و خاورمیانه بود با تغییر استراتژی امروز به عنوان آشتیناپذیرترین دشمنان آمریکا و صهیونیسم تغییر جهت داده، مترصد این است که قواعد حاکم بر بازی استعماری را برهم زند.
این جنگ تبلور و تجلی خصومت حزب بعث و یا سران مرتجع عرب منطقه نبود بلکه پوششی برای وارد کردن ضربات کاری بر پیکر انقلاب اسلامی از سوی قدرتهای استکباری بود که منطقا منافع خود را در ایران و سطح منطقه از دست رفته احساس میکردند.
تصور تصرف سریع و سهلالوصل کویت ثروتمند و احتمال وقوع برخوردهایی از جانب کشورهای عربی و آمریکا و غرب، صدام را بر آن داشت تا بدون کوچکترین دستاورد مادی از جنگ تحمیلی، وعده عقبنشینی به پشت مرزهای گذشته را بدهد و قرارداد 1975 الجزایر را که قبلا بهطور یکجانبه در صفحه تلویزیون پاره کرده بود، مبنای صلح بین دو کشور ایران و عراق قرار دهد."