چکیده:
انسان، موضوع تربیت است و هرگونه طرحی به منظور تربیت وی مسبوق به نگاه انسان
شناختی ویژهای است. پژوهش حاضر، در پی دستیابی به نگاهی متناسب با شرایط پیچیده
اجتماعی امروز، از دریچه عاملیت آدمی به بررسی دیدگاه نوعملگرای ریچارد رورتی1
میپردازد و پس از بررسی مبانی نظری، دلالتهای تربیتی متناظر آنها را استنباط
میکند. دیدگاه نوعملگرایی که گونه تصحیح یافته عملگرایی است، بر عمل آدمی تأکید
ویژه دارد و عاملیت وی را به منزلة مؤلفه محوری نظریات خویش در نظر میگیرد.
هدف تربیت اجتماعی منتج از این دیدگاه، تبدیل فرد به موجودی فعال است که در عین
همراهی با جامعه میتواند خلاف باورهای متعارف حرکت کند، راهحلهای بدیع ارائه کند
و عاملیت خویش را در جامعه به منصه ظهور برساند. در اینجا در بررسی آرای فلسفی
رورتی و نیز اصول تربیتی منتج از آن، علیه نگاه ارگانیک و عاملیت کور مطرح در نظریه
وی استدلال شده است که در نظر نگرفتن ارادة مستقل از عوامل بیرونی در آدمی و تقلیل
آن به ارگانیسم سبب نادیده گرفتن اختیار و انتخاب او و فرو کاستن آن به حیوانی
باهوش میشود و منزلت وی را خدشهدار میکند. همچنین مقدر نبودن عالم در دیدگاه
رورتی، سبب ایجاد حس وحشت و اضطراب در آدمی میشود و قدرت عمل را از او سلب میکند.
سرانجام، خلاف تاریخی نگری افراطی رورتی استدلال شده است که این مسئله نیز سبب پوچی
و بی هدفی آدمی در اعصار مختلف شده، جهت و هدف اساسی حرکت وی را مورد تردید قرار
میدهد و نوعی تشتت و پراکندگی در او به وجود میآورد. بنابراین همة اصول و نتایج
مترتب بر این ادعاها نیز باید مورد تجدید نظر قرار گیرد. همچنین در بخش آرای
تربیتی، عملی بودن روشها از جمله مزیتهای مهمی است که در نظریات رورتی مشاهده
میشود. در عین حال که گسست در امر تربیت که بر اثر تفکیک دو مرحلة اجتماعی کردن و
تفرد به وجود میآید، عدم تعیین معیاری برای سنجش کارآمدی واژگان نهایی و نیز تهی
بودن فردیت رشد یافته با روشهای تربیتی رورتی نیز از جمله انتقادات وارد به شمار
میروند.
خلاصه ماشینی:
"در اینجا در بررسی آرای فلسفی رورتی و نیز اصول تربیتی منتج از آن، علیه نگاه ارگانیک و عاملیت کور مطرح در نظریه وی استدلال شده است که در نظر نگرفتن ارادة مستقل از عوامل بیرونی در آدمی و تقلیل آن به ارگانیسم سبب نادیده گرفتن اختیار و انتخاب او و فرو کاستن آن به حیوانی باهوش میشود و منزلت وی را خدشهدار میکند.
در اینجا در سازمان نظریات وی، تناقضی رخ مینماید، یعنی در حالی که رورتی بر نگاه ارگانیک به آدمی اصرار می ورزد و واکنش او نسبت به موقعیت نامعین را شبیه حیوانات دیگر تصویر میکند، از او انتظار انجام دادن ابداعات و برخورد فعالانه دارد اگر آدمی در ساختمان وجودی خویش تفاوتی با حیوانات ندارد، چگونه میتوان از او انتظار انجام دادن کارهایی ورای یک حیوان داشت؟ اگر نیروی عقل، وجدان و ارادة آدمی به منزلة قوای مستقل به رسمیت شناخته نشوند و همه چیز به شکل طبیعی تصویر شود، چگونه از وی انتظار اختیار و ابداع داشت؟ همچنین دیدگاه رورتی در مورد شخص به منزله شبکهای کواینی، بدون توسل به زمینهای حاکی از منزلت آدمی، امکان این امر را فراهم نمیآورد که بتواینم دربارة عشق میان افراد جامعه سخن بگوییم؛ عشقی که او معتقد است اشتراک آدمیان در رنج (که در سطح اشتراکات آنها با دیگر حیوانات است) میتواند آن را پدیدار سازد.
Educational Philosophy and Theory ,No. 40, 1998 Rorty, Richard."