چکیده:
برهان صدیقین که از ابداعات فیلسوفان مسلمان است ، از معتبرترین برهان ها بر وجود حق تعالی و صفات ذاتیه و فعلیه اوست . در این عرصه فیلسوفانی چون ابن سینا، ملاصدرا و تابعان ملاصدرا از ملاعلی نوری تا علامه طباطبایی قلم زده اند. آقاعلی مدرس یکی از فیلسوفان صـدرایی اسـت که در رسالة فی طریقة الصدیقین خود برهان ویـژه ای اقامـه کـرده اسـت . در ایـن برهـان او از ماهیت من حیث هی آغاز می کند و با اثبات اصالت و تشکیک وجود، بدون روی آوری به تقسیم وجود، احکام حقیقت وجود یا وجود من حیث هو وجود را به دست می آورد و نشان می دهد وجود من حیث هو وجود واجب الوجود است و از واجب الوجود صفات ذاتیة و سپس صفات فعلیـه اش را نتیجه می گیرد. این برهان ازآنجاکه بر تقسیم وجود مبتنی نیست ، از برهان های صدیقینی که از تقسیم وجود بهره می گیرند، برتر است ؛ زیرا در برهان های تقسیم ، قسـمی از آن وجـود ممکـن است . ازاین رو، محتمل است که قسم ممکن که همان وجود خلقی است ، وجود واجـب و خـدای متعال را نتیجه داده باشد. اگر چنین احتمالی روا باشد، احتمالا برهان صدیقین نباشد؛ درحالی که اگر از تقسیم وجود بهره نگرفته باشیم ، این احتمال به طور کلی منتفی است .
Being one of the initiatives of Muslim philosophers, the argument of the truthful ones is one of the most valid arguments for the existence of Allah and His essential and active attributes. Philosophers, such as Avicenna and Mulla Sadra as well as his followers from Mulla Ali Noori to Allama Tabatabaei have talked about it. Agha Ali Mudarris Zinoozi is a Sadrian philosopher who has presented a particular argument (a version of the argument of the truthful ones) in his Treatise on Methodology of Truthful Ones). In his argument, he proceeds from quiddity as non-conditioned and by relying on the principality and gradation of being he proves the characteristics of being qua being, without touching the divisions of being. He thus demonstrates that being qua being is a necessary being with particular essential and active attributes. Being not dependent on divisions of being, this version of the argument of the truthful ones is better than its other versions. The division-based arguments consist of divisions including the division into possible being, raising thus the likelihood that the possible being (creatures) might result in the necessary being. If such likelihood were possible then the argument (based on such thing) would not be the argument of the truthful ones. This is while if we do not make use of divisions of being, there will be no room for such a likelihood.
خلاصه ماشینی:
"ملاصدرا برای نشان دادن اینکه دیگر مراتب حقیقت وجود همان حقیقت وجودند کـه به صورت مراتب ظهور یافته اند، به ربطی بودن ایـن مراتـب بـرای حقیقـت وجـود اشـاره می کند؛ زیرا هرگاه حقیقت وجود به جعل بسیط مجعول باشد و علت هستی او را ایجـاد کند، این هستی مجعول به تمام ذات خودش به علـت خـودش نیازمنـد اسـت .
امـا آقاعلی مدرس از تشکیک وجود به مراتب وجود منتقل نمی شود، که دراین صورت ماننـد ملاصدرا باید وجود را مقسم مراتب و لابشرط در نظر بگیـرد، بلکـه نظـرش را بـه خـود وجود ازآن نظرکه وجود است ، معطوف می کند و آن را حقیقت وجود می نامد و احکام آن را بررسی می کند و به این نتیجه می رسد که حکم وجود ازآن روی که وجـود اسـت ، ایـن است که مبدأ ندارد و هر چیزی که مبدأ ندارد، واجب الوجود است .
آقاعلی مدرس زنوزی برای اثبات صفات فعلیه حق تعالی ، به این نکته اشاره می کند که همان طور که صفات ذاتیه ای مانند علم ، قدرت ، حیات و دیگر صفاتی که در بـالا ذکـر کردیم ، از حقیقت وجود من حیث هی هی یـا حقیقـت وجـود بشـرط اطـلاق و صـرافت به دست می آیند، همچنین از حقیقت وجود به هر یک از دو اعتبار مـن حیـث هـی هـی و بشرط اطلاق و صرافت ، جاعلیت و اقتضاء به دست می آید."