چکیده:
برخی از مهمترین مسائل کلامی و فلسفی در حوزۀ اسماء و صفات به ماهیت وجودی و تکوینی صفات و رابطۀ آن با ذات الهی باز میگردد. این مسائل که گاه ذیل عنوان کلی «توحید صفاتی» دستهبندی میشوند، در هستیشناسی دینی اهمیت بسیار دارند و بهویژه در برههای از تاریخ، مجادلات فراوانی را دربارۀ شرک و توحید در میان اندیشمندان مسلمان برانگیختهاند. اینگونه مباحث را در اصطلاح، مباحث وجودشناختی صفات مینامند. این نوشتار قصد آن دارد نشان دهد که بررسی روایتهای فراوان در این زمینه روشنگر نفی صفات از خداوند بوده، گویای مخلوقبودن اسما و صفات الهی است. به دیگر سخن، «صفت» دربارۀ خداوند بهمعنای «نشانه» بهکار رفته است و موصوفبودن خداوند تنها به این معناست که حقتعالی این مخلوقات را صفت و نشانۀ خویش قرار داده، نه چیزی بیش از آن. بنابراین، اسماء و صفات [همگی] مخلوقاند و مقصود از آنها همان «الله» تعالی است که اختلاف سزاوار او نیست.
خلاصه ماشینی:
"پرسش اصلی ایـن نوشـتار آن اسـت کـه نگـره وجودشناسـانه روایـات در بـاب صـفات ذاتی پروردگار چگونه است ؟ آیا در روایـات شـیعه ، صـفات پروردگـار حقیقتـی متمـایز از ذات الهی دارد یا عین ذات اویند و آیا صفات الهی ازلی هستند یا خـود، مخلـوق ذات انـد؟ در گام دوم ، بررسی می شود که تلقی متکلمان مدرسه کوفه در دوران حضور اهل بیـت : در این زمینه چه بوده است ؟ آیا مؤید این ایده است یا با نظریه عینیت صفات با ذات همدلی می کند؟ فرضیه بحث آن است که روایات اهل بیت : اساسا هرگونه صفتی را از خداونـد نفـی می کنند و در مقابل ، اسماء و صفات الهی را مخلوق خداوند می دانند.
و) اثبات صفات مخلوق برای خداوند در احادیث پیشوایان معصوم : در کنار اصرار شدید بر نفی هرگونه صفتی از خداونـد متعـال ، معنـایی دیگر از «صفت » را به ذات مقدس پروردگار نسبت داده اند کـه بـا توصـیف ناپـذیری او نیـز کاملا سازگار است .
اگر این صفات الهی او را نشان دار می کردند، نسبت دادن ایـن صـفات بـه او، موجـب اختلاف در ذات پروردگار می شد، ولی چون هیچ حدی به او نمی زنند و هیچ چیـزی را در او نشان نمی دهند، همگی یک مقصود و یک معنا دارند و آن خـدای واحـدی اسـت کـه از هیچ جهت انقسامی ندارد."