چکیده:
عضد یزدی شاعر و دولتمرد سدة هشتم هجری است . از اوایل جوانی به کارهـای دیـوانی پرداخت و به مقامات عالیة حکومتی دست یافت . علاوه بر شاعری ، در علوم رایج روزگار خود نیز مهارت داشت . حافظ ، در برخی از غزلیات خود، از شعر او تأثیر پذیرفتـه اسـت . نسخه ای ناقص از دیوان او که در کتابخانة نورعثمانیة استانبول نگهداری می شـود، شـامل قصاید، غزلیات ، ترجیع بند و قطعات است . از آثار منثور او تنها تقـریظ وی بـر مجموعـة رسائل رشیدالدین فضل الله همدانی در دست اسـت . از میـان اخـلاف او، پسـرش جـلال ، شاعری نامور بوده و نوه اش ابن جلال نیز شعر می سروده است .
Azod of Yazd is an 8th /14th century poet and statesman. From early youth, he took up divani responsibilities ascending high governmental posts. In addition to poetry, he possessed mastery in the sciences of the time. Hafiz, in some of his ghazals, was influenced by Azod.
An imperfect manuscript of his Divan, kept at Noor Osmaniyeh Library in Istanbul, contains his qasidas (odes), ghazals, tarji‘bands (stanzaic refrains), and qit‘as. Of his prose works, only his laudatory introduction to the Collection of Letters by Rashid al-Din Fazlollah of Hamadan, has survived. Among his descendants, his son, Jalal, was a famous poet, and his grandchild known as Ibn-e Jalal also wrote poetry.
خلاصه ماشینی:
"خـود او بـه طبع آزمایی اش در قالبهای مختلف شعری اشاره کرده است : توحید و نعـت و منقبـت نظـم گفتـه ام کاندر امور عافیـت آیـد بـه کـار مـن وانگه ثنای سایة یزدان کـه در حیـات این اسـت مایـة شـرف روزگـار مـن تــرجیح دارم از ره ترجیــع در جهــان کان است تا به عهـد ابـد یادگـار مـن ملک سخن به قطعه شد اقطاع خاطرم قطعا نظیـر نیسـت مـرا در دیـار مـن هنگام استماع ز خود بـی خـود شـوند اربـــاب ذوق از غـــزل آبـــدار مـــن در شــیوة ربــاعی اگــر نیــک بنگــری گردی مریـد خـاطر معنـی گـذار مـن ور میـل ســوی فکــر معمـا بــود تــرا بگشـا و بنگـر نـام بـت گلعـذار مـن ور گه گهی به هزل بود رغبتت بخـوان آن چند قطعة خـوش مسـعودوار مـن از مثنوی چه لاف زنم چـون مجـال نیسـت کآید به جـوش بحـر در شـاهوار مـن وین نیک روشن است و بداند کسی که واقف ز روزگار من و کـار و بـار مـن هرگز دلم بـه نظـم مراثـی نمـی کشـد معذور دار مویه گری نیسـت کـار مـن (همان ، گ ٤٤٧ـ٤٤٨) در فنون سخنوری ماهر بوده ، و ادعای افصح الشعرایی کرده است : هزار شکر خدارا که در فنـون سـخن به هر چه طبع کند میل اختیارم هسـت (همان ، گ ٤٤٨) دیوان بنده هر کـه بخوانـد ز فاضـلان دانــد کــه افصــح الشــعرای زمانــه ام (همان ، گ ٤٤٧) تقی الدین کاشی دربارة درگذشت ابن جلال نوشته است : «بعد از آنکه سال عمرش به پنجاه رسـیده بـود امـراض مهلکـه بـر آن ذات مسـتولی شـده و در منتصـف شـهر رجب المرجب سنة ثلث و ستین و سبعمائه (٧٦٣) به جوار رحمت ایـزدی پیوسـت » (خلاصة الاشعار، نسخة ایندیاآفیس ، گ ٥٦٣)."