چکیده:
مفاهیمی که ذهن از أشیای خارجی انتزاع می کند، چند دسته اند: ابتدا «مفاهیم ماهوی عرضی »، سپس «مفهوم ماهوی جوهر» و در پایان «مفاهیم فلسفی ». آدمی به علم حضوری می یابد کـه تنها هنگامی آثار ویژه خود را داراست که بتوان آن را «موجـود» نامیـد، و ایـن منشـأ پیـدایش مفهوم «وجود» است . مفاهیم یادشده از یک تحقق به دست می آیند که او محکـی همـه آنهاسـت ، امـا یکـی از ایـن محکی ها اصل (پر کننده خارج ) و دیگران فرع اویند؛ به اصطلاح فلسفی شـی ء اصـیل ، حیثیـت تقییدیه شی ء اعتباری است . مفاهیم ماهوی پیش از مفهوم وجود به ذهن می آیند؛ پس ذهن آنها را اصیل می پندارد. اما تصور دقیق مسئله روشن می نماید محکی وجود عـین تحقـق خـارجی و محکی ماهیت تعیین دامنه همان تحقق واحد در زمینه ویژه ای است . حیثیت تقییدیه سه گونه است : نفادی ، شأنی ، اندماجی . چون تحقق اعراض امتداد تحقق جوهر و متحد با اوست ، ویژگی نفاد بودن اعراض نیز با جوهر متحد می گردد. بنـابراین ، محکـی مفهـوم ماهوی که حاصل اتحاد محکی جوهر و اعراض اسـت ، بـرای محکـی وجـود خاصـیت نفـادی می یابد. البته مراد از نفاد، معنای نسبی اوست نه مطلق ؛ زیرا هویت امکانی به سـبب محـدودیت وجود، ورای حد (ماهیت ) خویش را پوشش نمی دهد و در ورای حد، عـدم او صـادق اسـت ، امـا ورای حد، خود وجودی دیگری است ، نه هیچ و پوچ .
The concepts mind makes after encountering external objects are of these types: accidental essential concepts، substantial essential concepts and finally philosophical concepts. You can have your distinctive characteristics when you are existent. The origin for the emergence of 'existence' is knowledge by presence (immediate knowledge).
These concepts emerge from a single 'realization' and this single realization is indicated by all of them. However the object of one of these indications is the trunk whereas others are the branches. Philosophically speaking، the real is a prerequisite for the unreal. Essential concepts enter into one's mind before existential concepts and that is why mind considers them as real. Careful analysis shows that the object indicated by 'existence' is the same of the objective realization and the object indicated by essence is the limit of that realization in a specific domain.
Conditional modes are of three types; nafadi، sha'ni and indimaji. Since the realization of accidents is the extension of the realization of substance and is thus united with it the fact that accident is nafadi (terminable) can be attributed to substance. Thus the object indicated by essential concept turns into nafadi characteristic for existence. Here the relative meaning of nafad is taken into account rather than its absolute meaning. This is because possible identity owing to its limitation does not include anything beyond its essence. [In other words] it is not available beyond its essence، though there are other beings over there، for it is not empty over there.
خلاصه ماشینی:
"٣. مفاهیم ماهوی افزون بر صدق بـر هویـت (داشـتن مصـداق ) خـارجی دارای فـرد خارجی نیز هستند (طباطبایی ، ١٣٧٨، ص١٧)، 1 ولی مفهوم وجود تنها صدق بـر هویـات خارجی دارد و هیچ هویتی فرد وجود قلمداد نمی شود (صدرالدین شیرازی ، ١٩٨١م ، ج١، «أن المفهوم إنما تکون ماهیة إذا کان لها فرد خارجی تقومه و تترتب علیه آثارها».
ص 1 ٣٨؛ طباطبایی ، ١٣٧٨، ص١٧) 2 ؛ زیرا مفهوم وجود، مفهومی اعتباری است کـه هرگـز حقیقت وجود خارجی را دارا نیست و غیر از اشاره ای گنگ ، کاشـفیتی از مصـداق خـود (هویت خارجی ) ندارد، اما مفاهیم ماهوی حقیقت مصداق خود را منعکس می کنـد؛ پـس مصداقش فرد او نیز می باشد.
عدم محض به هـیچ یـک از دو معنـا تحقـق خـارجی نخواهد داشت ؛ یعنی اگر ماهیت نفاد مطلق باشد، اعتبارا نیز موجود نبـوده ، محکـی ای در خارج نداشته و سرابی بیش نیست ؛ یعنی مفهوم ماهوی هیچ ارتباطی بـا هویـت خـارجی ندارد و کاملا ساخته ذهن است ؛ مانند شریک الباری .
پـس نمی توان گفت محکی تشخص ، همان محکی مفهوم ماهوی است و برای محکـی وجـود حیث نفادی دارد؛ زیرا وجود نامحدود خدا، فاقد نفاد، اما متشخص است ؟ پاسخ : تشخص وجود نامحدود، چیزی جز عدم تشخص او نیسـت ؛ یعنـی همـین کـه هیچ تشخص ویژه ای (از جنس تشخص وجودهای محدود) ندارد، تشـخص اوسـت ."