چکیده:
دو موضوع کاملا جدای از هم، موجب تحولی عمیق در مطالعه معرفت گردید: نخست آنکه معرفت یقینی نیست و اصلاحپذیر میباشد. دومین تحول گسترش این طرز فکر که حقیقت معرفت همان حقیقت علوم طبیعی است. این نگرش نقش عناصری نظیر منطق، متافیزیک، اخلاق و الهیات یا به تعبیری عناصر معرفتی یا «غیرعلمی» در نظریه پردازی را کمرنگ نمود. در این میان لری لائودن نگرشی بینابینی اتخاذ نموده و رویکردی جدید تحت عنوان سنت پژوهشی را ارائه می دهد. از نظر او مهمترین چالش فیلسوفان علم اعم از پوزیتویستهای منطقی و همچنین طرفداران نظریه انقلابهای علمی، نادیده انگاشتن عناصری است که طی قرون متمادی در فرهنگ جامعه رخنه کرده، با تغییرات دفعی قابل تبدیل و تبدل نیستند؛ آن عناصر «غیرعلمی» و «مسائل مفهومی» می باشند نوشتار حاضر در پی پاسخ به این پرسش است که آیا عناصر معرفتی در نظریه سنتهای پژوهشی لائودن جایگاه و نقش حقیقی خویش را در ارزیابی و عقلانیت نظریه ها یافته اند یا خیر؟
Epistemology was an old issue but an important one until 1920.
Since then, two main shifts has happened which caused a change in
the main stream studies of the theory of knowledge. The first one is
that the knowledge is not certain; this idea contradicts with the
dominant thought since Plato and Aristotle. The second shift is that
the essence of knowledge is in fact, the essence of the natural
science. Based on this assumption, the role of nonscientific
elements such as logic, metaphysics, ethics and theology fade.
In the mean while, among philosophers of science Larry Laudan
believes that the main challenge of the contemporary philosophers
is that they ignore the importance of nonscientific elements and
conceptual problems in the evaluation of a theory and a research
tradition. In his view, the conceptual elements which are
disseminated in the depth of a research tradition cannot be suddenly
changed.
The aim of the present paper is to answer the main question
whether the conceptual elements find their essence in Research
Tradition Model?
In order to answer the question, the paper studies the role of the
nonscientific elements in Research Tradition Model. To achieve
this goal, at first, the paper elaborates the position of the conceptual
problems in the evaluation of a theory and a research tradition and
then it discusses some critical assessment of Laudans philosophy
in this issue.
خلاصه ماشینی:
"از نظر مک مولن الگوی عناصر مفهومی در سنت پژوهشی لائودن حتی برای دانشمندان علوم طبیعی نیز چالش ایجاد می نماید؛ اما پرسش دشوار در الگوی پیشرونده لائودن آن است که با نگرش به گذشته ، چگونه می توان در ارزیابی یک نظریه برای عناصر مفهومی درجه اعتبار قائل شد؟ آیا مسائل مفهومی دارای درجه اعتبار یکسانی میان دانشمندان و میان جامعه هستند؟ آیا پرسش از درجه اعتباری است که بر اساس جهان بینی ها و هنجارهای عقلانی در زمان خاص به نظریه ها داده می شود؟ یا آنکه پرسش از چگونگی بنیان این نگرش است ؟ به عبارتی درجه اهمیت این مسائل چه مقدار است ؟ ( ,١٩٧٩ ,McMullin ٦٤٠.
مجددا این پرسش مطرح می گردد که آیا ملاک ، همان استانداردها و معیارهای ثابت تجربی رئالیست های علمی می باشد یا اینکه هیچ ملاک و عقلانیتی در تصمیم گیری وجود ندارد؟ به عبارتی گرچه لائودن مدعی است راه میانه و معتدلی برگزیده است ، در پاسخگویی به ابهامات عاجز مانده است ؛ چراکه گرچه لائودن نقش عناصر مفهومی را در ارزیابی و در نهایت عقلانیت نظریه و سنت پژوهشی پررنگ می کند، میان عناصر مفهومی که از عقل بشری سرچشمه گرفته اند و عناصر مفهومی نظیر الهیات که متصل به سرچشمه لایزال عقلانیت هستند، تمایز قائل نشده است ."