چکیده:
شباهت های فراوانی می توان بین آرا و افکار اقبال لاهوری و رالف والدو امرسـون یافـت . اقبال لاهوری مسلمان متعلق به منطقه خاور میانه است که آشنایی کاملی با فرهنـگ غـرب دارد. از طرف دیگر، امرسون ، فیلسوفی امریکایی است که به شدت تحت تاثیر فلسفه شرق قرار دارد. مفهوم خودباوری از جمله مفاهیمی است که هر دوی این شخصیت های ادبی بر آن تاکید فراوان دارند و آن را منشاء امید در زندگی می دانند که انسان را به حقیقـت زندگی راهنمایی می کند. هم علامه اقبال و هم امرسون از خود آگاهی در خلوت به عنوان ابزاری سخن به میان آورده اند که با آن آدمی اسرار درونی خود را کشف کرده و به آنهـا پی می برد. به نظرآنان این خودآگاهی مانع از تقلید محض و بی چون و چرای واقعیت ها در زندگی انسان می گردد. در این تحقیق وجه اشتراک افکار و آرای این دو نویسنده را از منظر خودباوری به گونه ای که در مجموعه "اسرار خودی " توسط اقبال لاهـوری و مقالـه "خود باوری " توسط امرسون ارائه شده است ، معرفی خواهیم نمود.
خلاصه ماشینی:
"وظیفۀ خواننده کنـار زدن حجـاب هـا و اسـتفاده بـردن از ایـن نیـروی درونـی اسـت کـه با آن می توان نه تنها خود بلکـه بـه عقیـده ایـن دو تمـام بشـریت را بسـوی خـدا هـدایت کـرد و ابیـات زیـر از مجموعه شعرهای امرسون تاییدی بر این ادعاست : "Sole source of light and hope assured O touch thy servant’s lips with power, So shall he speak to us the word…" (امرسون ، ١٩٩٤،ص ٣٤٢) " ای یگانه سر چشمه نور و امیـد لبـان خـدمتگزارت را بـا عزمـی راسـخ لمـس کـن باشـد کـه او ( خـود یـا نفس ) با ما سخن بگوید" شعر اقبال نیز اثبات کنندة وجود این منبع نور است : خـودی روشـن ز نـور کبریـایی اسـت رســایی هــــــای او از نارســایی اســت جـــدایی از مقامـــــات وصــــــــالش وصـــــــالش از مقامـــــــت جـــــــدایی (اقبـــال لاهـــوری،١٣٧٠،ص ٥٥٥) تـــو کـــه از نـــور خـــود تابنـــده ای گـــر خـــودی محکـــم کنـــی پاینـــده ای ســـود در جیـــب همـــین سوداســـتی خــــواجگی از حفــــظ ایــــن کالاســــتی (همــــــان ،ص ١٢٦) نقطـه نـوری کـه نـام او خــــودی اسـت زیــر خـــاک مــا شـــــرار زنــدگی اســت (همــــــــان ،ص ٩٦) ج : در نظر اقبال و امرسـون امیـد و آرزو و رسـیدن بـه آن موتـور محرکـی اسـت کـه بشـر را در رسـیدن بـه اهداف انسانی خود یاری می رساند.
" (همان ،ص ١٦٠) "اما انزوا نباید از روی بی فکری باشد، بلکه باید روحانی و معنوی بوده و به عروج انسان سرعت بخشد" اقبال نیز با بیت زیر موافقت خود را با این طرز تلقی اعلام می دارد : دردل را به روی کس نبســـتم نه از یاران نه از خویشان گسستم نشیمن ساختم در سینه خویش ته این چرخ گردان خوش نشستم (اقبال لاهوری ، ١٣٧٠،ص ٥٦١) ٤-نتیجه در این مقاله با نگـاه بـه مجموعـه "اسـرار خـودی" و مقالـه "خودبـاوری" بـه معرفـی دیـدگاه هـای دو چهـره ادبی، یعنی اقبال و امرسـون پـرداختیم و نشـان دادیـم کـه اقبـال بـا تـأثیر پـذیری از افکـار و اندیشـه هـای والای اسلامی که در قرآن متبلور شده اسـت و بـه خـوبی در گفتـار مولانـا متجلـی اسـت خودبـاوری انسـان را مـلاک رسیدن او به حقیقت و دسـتیابی بـه نـور معرفـت خویشـتن مـی دانـد."