چکیده:
الگوی ارزیابی کیفیت ترجمه هاوس (١١١١، ٢٠٠١) که بر مبنای زبان شناسی نقـش گـرای هلیـدی استوار گردیده برخلاف اغلب رویکردهای ارزیابی ترجمه با دستاوردهای دانش زبان شناسـی برخـورد گزینشی نمیکند و در تمامی سطوح ، یافته های یک نظریۀ تمام عیار زبانی را به خدمت می گیرد. الگوی هاوس از سطح تحلیلی متن آغاز می شود، اما به تناوب از مرزهای محصور متن گذر و به صورتی نظام - مند روابط متقابل میان مؤلفه های متنی و بافتی را صورتبندی میکند. در عین حـال ، بـه نظـر مـی رسـد الگوی یادشده به تناسب تحولات چشمگیر نظریۀ ترجمه ، تکامل نیافته و برای پاسخ به نیازهای تحلیلی ترجمه در پارادایم نوین «چرخش ایدئولوژیکی » نیازمند تعدیلاتی بنیادین است . مقالۀ حاضر در واکنش به الگوی هاوس به رشتۀ تحریر درآمده و بر ضرورت بازنگری در آن تأکیـد نمـوده اسـت . مجموعـۀ مباحثی که در این باره مطرح شده به پیشنهاد الگوی جایگزینی با عنوان «تحلیل انتقادی ترجمه » منتهـی گردیده است که بر ضرورت توجه توأمان به روابط «تعادلی » و «بینامتنی »، توجه توأمان به «محصول » و «فرآیند» ترجمه ، تقلیل واحد تحلیل از «متن » به «رویداد ارتبـاطی »، افـزودن صـافی «ایـدئولوژیکی » بـه صافی های زبانی و فرهنگ و ملاحظۀ عامل «زمان » در ترجمه تأکید میکند.
خلاصه ماشینی:
"در عین حال ، رویکرد فرحزاد در نقد الگوی ارزیابی کیفیت ترجمۀ هاوس دست کم در سه مـورد بــا دیــدگاه پــژوهش حاضــر مطابقــت دارد: اول در انتقــاد از رویکــرد تجــویزی هــاوس از حیــث اظهارنظرهای ذهنی و ارزش گذارانه در بارة «خـوب و بـد» یـا «درسـت و غلـط » در ترجمـه »؛ دوم در افزودن تحلیل های پیرامونی (تحلیل آنچه در مورد متن یا همراه آن اسـت ) بـه تحلیـل آنچـه در درون متن است و سوم ، در ضرورت توجه به تحلیل بینامتنی با این تفاوت که تحقیق حاضـر تحلیـل روابـط بینامتنی را جایگزین تحلیل روابط تعادلی متعـارف نمـیدانـد، امـا فرحـزاد بینامتنیـت را در مقـام نظـر جایگزین رابطۀ تعادل میکند گوآنکه در مقام عمل جـز کـاربرد اصـطلاحات متفـاوتی از قبیـل «مـتن پیشین » و «متن پسین » 1 (به جای متون «مبـدأ» و «مقصـد») کـه صـرفا نـاظر بـر تقـدم و تـأخر زمـانی آنهاست ، به همان تحلیل های مبتنی بر روابط تعادلی معمول روی میآورد و آنچـه در کـاربرد الگـوی پیشنهادی خود برای تحلیل ایدئولوژی در متون ادبی از وی مشاهده میشـود (مـثلا رک بـه فرحـزاد و مدنی گیوی، ٢٠٠١)، عمدتا عمل «مقابلۀ متنی» است که همواره مورد انتقاد وی بوده است ."