چکیده:
در نوشتار حاضر به شرح و نقد اومانیسم از دیدگاه دو فیلسوفی پرداخته شده است
که از مشهورترین فلاسفه وجودی هستند.
اومانیسم که قدمت آن به یونان عهد باستان بر میگردد در طول تاریخ، تفاسیر
متعددی داشته است. سارتر در کتاب اگزیستانسیالیسم و اصالت بشر، صورتی از
اومانیسم را میپذیرد که در نامه درباره اومانیسم مورد انتقاد شدید هایدگر قرار گرفته
است.
از نظر هایدگر تمام تقریرهای پیشین از اومانیسم از نقصی مشترک رنج میبرند.
رویکرد هایدگر به اومانیسم، رویکردی جدید بوده که بر پایه مبانی فلسفی او درباره
وجود و دازین قابل تفسیر است.
خلاصه ماشینی:
"تبیین واژههای دلهره، وانهادگی، نومیدی و ارتباط آن با اگزیستانسیالیسم از دیگر مسائلی است که در کتاب اصالت بشر سارتر با آن مواجه میشویم، اما بهدلیل آنکه پاسخ هایدگر به بوفره، ناظر به معنای تقدم وجود بر ماهیت، عمل، تفکر و سوژه بودن انسان است، از این رو، از طرح دیگر مفاهیم موجود در فلسفه سارتر صرف نظر میکنیم.
به همین دلیل، هایدگر در نامه درباره اومانیسم اشاره میکند که هر تعریفی از ماهیت انسان (حتی تعریف سارتر) در واقع، تفسیری متافیزیکی از آن است، بدین معنا که تعریف ماهیت یک موجود، حکایت از این دارد که معنای وجود آن پیشفرض گرفته میشود، لذا صراحتا اشاره میکند که تعریف انسان به حیوان ناطق، صرفا ترجمه عبارت یونانی echon logon Zoon نیست، بلکه تفسیر متافیزیکی آن عبارت است.
(13) شاید چنین به نظر برسد که بین دیدگاه سارتر و هایدگر، از آن حیث که هر دو قائل به تقدم وجود بر ماهیتاند، هماهنگی کامل وجود دارد، لذا سارتر نباید با مشکل غفلت از وجود مواجه باشد، اما هایدگر با این موافق نیست و در «نامه» اشاره میکند که هیچ اشتراکی بین عبارت وی و سارتر وجود ندارد،(14) زیرا، گرچه سارتر در این عبارت وجود (existentia) و ماهیت (essentia) را به معنای متافیزیکیاش تبیین کرده، باز در این عبارت مانند متافیزیکها از حقیقت وجود (Being) غفلت کرده است.
اما با همه این توضیحات، هنوز باب این سؤال گشوده است که آیا تفسیر هایدگر از انسان به عنوان دازاین به معنای اومانیسم نیست؟ قطعا به معنای اومانیستی که هایدگر آن را نقد میکند، نیست، بلکه اومانیستی است که انسانیت انسان را به دلیل نزدیکی با وجود درک میکند و در همان زمان اومانیستی است که در آن، نه تنها انسان، بلکه ماهیت تاریخی او برخاسته از حقیقت وجود است."