چکیده:
باید جنون زوجه را از سایر اختلالات روانی نسبت به روابط خانوادگی، تفکیک کرد. تفکیک بین اختلالات روانی قابل درمان و اختلالات روانی غیرقابل درمان، ضروری است زیرا فقدان این تفکیک، یکی از عوامل مهم تضییع حقوق زوجهی مبتلا به اختلالات روانی است. این ضرورت وجود دارد نفقهی این قبیل زوجهها را از منظر فقه مورد بررسی قرار دهیم. این مقاله صور اختلالات روانی زوجه و توانایی تمکین وی را در زمانی که زوج از اختلالات روانی وی آگاه است، مورد بررسی قرار میدهد. زوجهی مبتلا به اختلالات روانی، قدرت تمکین دارد و استحقاق وی بر نفقه، صور مختلفی دارد. وقتی اختلال روانی زوجه قابل درمان باشد، زمان وقوع تنشهای عصبی، موقت و گذرا است و بعد از گذر استرس، او قادر به تمکین است، در این صورت اگر زوجه از روی عمد تمکین نکند، مستحق نفقه نیست زیرا در فرض دورهی افاقه در اختلالات روانی قابل درمان، زوجه قدرت ارادهکردن تمکین را دارد و میتواند تمکین کند ولی عمدا تمکین نمیکند، پس مستحق نفقه نیست. اگر اختلال روانی زوجه غیرقابل درمان باشد، وی به دلیل ماهیت اختلالی که دارد، قادر به تمکین نیست نه به دلیل نشوز، در این صورت وی هرچند که قدرت تمکین ندارد اما مستحق نفقه است.
Wife’s insanity should be separated from other mental disorders in the discussion of family relationships. It is essential to distinguish incurable mental disorders from incurable ones، because the lack of such a distinction leads to the violation of dementia-affected wife’s rights. Thus، it is necessary to investigate the rights of such wives in receiving alimony from the perspective of jurisprudence. The present article examines the various forms of mental disorders and wife’s ability to obey her husband when he is aware of her condition. A dementia-affected wife is able to obey her husband and there are various ways to retain her rights. In case of curable mental disorders، she is able to obey her husband and nervous fits are only temporary. If، however، the wife does not obey deliberately she is not entitled to any alimony since she has the power to do so but she does not on purpose. In case of incurable mental disorders، the wife is unable to obey her husband due to the nature of such disorders، not due to Nushuz (marital discord); nevertheless، she is entitled to receive alimony although she cannot obey him.
خلاصه ماشینی:
"در زمان وقوع حملات ، عدم قدرت زوجه بر تمکین ، ناشی از ماهیت اختلال روانی اوست نه به دلیل نشوز، از این رو وی مستحق نفقه میباشد، اما در زمان های بعد از حمله از آنجا که وی اختیار و قدرت تمکین دارد اگر بدون دلیل شرعی یا قانونی از تمکین و درمان خود استنکاف کند ناشزه محسوب میشود و دادگاه میتواند وی را مستحق نفقه نداند (معظمی، ١٣٩٠، ٢٣٥؛ ابن بابویه ، ١٤٠٤، ٤٦٢؛ اردبیلی، ١٣٨٤، ٣١٢).
اگر زوجه مبتلا به اختلال روان پریشی ناشی از صدمات مغزی باشد به طوری که براثر آسیب های مغزی نتواند احساسات خود را کنترل کند، درصورتی که این حالت حاد باشد به گونه ای که مانع تحقق تمکین خاص شود، هرچند وی قادر به تمکین نیست اما مستحق نفقه خواهد بود زیرا عدم تمکین او، جزء ماهیت اختلال روانی وی محسوب میشود و به دلیل نشوز نیست (قهرمانی افشار، ١٣٩٠، ٤٢١).
اگر زوجه مبتلا به اختلال روان پریشی اسکیزوفرنی فرم شود از آنجا که این اختلال به حادی اختلال اسکیزوفرنیا نیست چون علائم آن کمتر از شش ماه به طول میانجامد اما به دلیل آن که این اختلال ترکیبی از اختلال خلقی دوقطبی و توهم است ، به مراتب بیماری خطرناکتر میشود به گونه ای که بیمار احساس میکند هر آن دیگران به دنبال قتل وی هستند و علائم حادی دارد از جمله توهم دائم توطئه ، (تیمز، ٥٣٢،١٣٩١) از این رو چنین زوجه ای نمیتواند وظیفه ی تمکین خاص را انجام دهد اما مستحق اخذ نفقه است زیرا عدم قدرت وی بر تمکین ناشی از ماهیت اختلال روانی وی است و از روی نشوز و اختیار نیست ."