چکیده:
نویسنده درصدد معرفی نیروها و افکار چپ و تعریف مفهوم آن است و سپس به شناسایی نقاط قوت و ضعف فکری و عملی آنها در قبل و بعد از انقلاب میپردازد. در قبل از انقلاب، آنان را مبتکر اندیشههای انتقادی میداند که وجه خشونتی هم داشتهاند که بعد از انقلاب به پختگی رسیدهاند و در نهایت بعد از دوم خرداد به سوسیال دموکراسی رسیدهاند.
خلاصه ماشینی:
"سوسیالیستها مالکیت خصوصی بر ابزار تولید را منشأ اصلی پیدایش نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی میدانند، به علاوه معتقدند که، نظام تصمیمگیری در واحدهای اقتصادی غیردموکراتیک و تولید کنندگان، از نظارت دموکراتیک بر تصمیمگیریهای اتخاذ شده محرومند و این نیز خود منشأ تداوم و پایداری نابرابریهاست.
اما طیف دیگری نیز در میان روشنفکران مسلمان وجود داشت که، یا ریشه در جنبش فکری ـ سیاسی خداپرستان سوسیالیست و محمد نخشب داشت یا از اندیشههای سازمان مجاهدین خلق اولیه تأثیر میپذیرفت و یا در تداوم و تکامل این دو از دکتر شریعتی متأثر بود.
به اعتقاد اغلب این روشنفکران، روشنفکران لیبرال مسلمان قبل از خودشان، در ایجاد تحولی اساسی در جامعه شکست خورده بودند و نتوانسته بودند هم در اندیشههای غالب در جامعه مذهبی ایران و هم در روابط اجتماعی آن تحولی بنیادی ایجاد کنند.
2. مشخص نیست تفاوت گذاشتن میان مفاهیم مورد استفاده در ادبیات چپ، به چه انگیزه است؟ با توجه به اینکه وجه مشترک مفاهیم چپ، سوسیالیسم، مارکسیسم و کمونیسم باید مورد تأکید قرار میگرفت و تمایزهایی که ایشان میان این مفاهیم میگذارد، نباید ما را از آن مشترکات غافل کند (شاید علت این جدا کردنها، الگوگیری از فضای روشنفکری غرب است.
یعنی در غرب باوجود سلطه و فراگیری اندیشههای چپ یک نوع سمتگیری و مخالفت با کمونیسم هم در آنجا وجود دارد و سعی میکنند نوعی تمایزگذاری بین خود و کمونیسم برقرار کنند، به علت معنای روانی و تهاجمی که در غرب علیه کمونیسم به وجود آمده و ایشان نیز با تأثر از آن فضا، سعی میکند با تمایز گذاری بین این مفاهیم چنین القاء کند که، چپهای ایرانی نیز ضدکمونیسم هستند."