چکیده:
ادبیات با دیگر دانش های بشری چه ارتباطی دارد؟ آیا در ایران می توان از ارتباط جامعه شناسی و ادبیات سخن گفت ؟ متاسفانه در ایران به روابط میان رشته ای علوم انسانی اعتنا نمی شود. این نوشته تلاش می کند نشان دهد چگونه مفاهیم و مکانیسم های معینی در ادبیات و نقد ادبی عمل می کنند و به کار گرفته می شوند تا تلاش های چشمگیر و نوآورانه به راه های فروبسته بینجامد. نویسنده در این مقاله می کوشد سرچشمه ای را نشان دهد که این ضعف از آن آب می خورد و نقص های موجود در جامعه شناسی رمان فارسی نیز ناشی از آن است .
خلاصه ماشینی:
"در این نوشته فرصت نخواهیم داشت که تمام این نظریات را به این تفصیل بازشکافیم ، اما جملاتی چون «ازنظر مارکس اشکال گوناگون جامعۀ انسانی درنهایت ، مبتنی بر ابزار تولید [؟] جامعه می باشد» (همان جا، ٨١)، «کتاب های نظریۀ رمان و جان و صورت پیش از پیوستن لوکاچ به حزب کمونیست نوشته شده اند و هر دو نشان دهندة گرایش نئوکانتی [؟] او هستند» (همان جا، ١١٢-١١٣) یا «گلدمن چنین نتیجه می گیرد که کشف ساختار و ایدئولوژی اجتماعی اثر، مقدم [؟] بر جنبۀ تخیلی و رمئاکلاینیسسم مخیابم ای زیبایی شناختی آن است » (همان جا، ١٢٢) جمله هایی هستند که به خوبی نشان می دهند تداوم شرایط نویسنده در بررسی مبانی و زمینه های طرح نظریات جامعه شناسی ادبیات موفق نبوده است .
رئالیسم خام کتاب جامعه شناسی رمان فارسی باعث شده است افق انتظار ملاکی برای ارزیابی آثار فهمیده شود؛ و به عبارت دیگر، به این گفتۀ غیرانتقادی بدل شود که اثر ادبی باید انتظار مخاطب را برآورده کند؛ به همین دلیل است که نویسنده بلافاصله نوشته است که افراط در این مسئله «باعث نادیده گرفتن ارزش های زیبایی شناختی اثر می شود».
این ایده که ادبیات و صورت های ادبی پدیده هایی زمانمند هستند هم می شدند، و در جوامع مختلف و شرایط اجتماعی متفاوت ویژگی های معینی در ادبیات بروز پیدا نمی توانستند رمان می کنند که ویژه بودن ٧ یا خاص بودن ٨ آن ها می تواند در تحلیل ریشه های اجتماعی ادبیات بنویسند؛ این حرفی است که می توان در به کار بیاید، یکی از ایده های بنیادین جامعه شناسی ادبیات است ؛ اما این ایده با یکی از ادامه حرف باختین راهبردهای اصلی گفتمان ادبی در ایران تعارض دارد: جوشش ادبی ، یا ادبیت ناب لحظۀ و لوکاچ به زبان آورد خلق ."