چکیده:
آقای سروش در این گفتوگو، درباره نسبت میان سنت و مدرنیسم سخن میگوید و البته مخالف این تعبیر است و آنرا گنگ و ابهامآمیز میداند. به نظر وی باید این سؤال را به مسائل جزئیتر تجزیه کرد، زیرا نه سنت دارای هویت شخصی است نه مدرنیسم. از نظر وی اگر دین در وجوه مختلف با قدرت به میدان اجتماع بیاید، خود به خود سکولاریسم را کنار میزند و جوانههای این امر ظاهر شده است.
خلاصه ماشینی:
"دیگر اینکه محصولات مدرنیته را باید پیش چشم خود بگذاریم و بعد اگر توانستیم، آنچه در اینها مشترک است را پیدا کنیم.
آیا این دو راه پیشرو است؟ به نظر من، راه سومی میتوان فرض کرد و در عمل آنرا تحقق بخشید و آن توازن میان وجوه حقیقتی و هویتی دین است.
در موضوع سنت و مدرنیسم، هنگامی که گفته میشود اومانیسم یکی از مؤلفههای اصلی مدرنیسم است، مقصود این نیست که میتوان ردپای آنرا مستقیم در همه شاخ و برگهای مدرنیته نشان داد؛ کافی است که ریشهها و زیربنای فکری و فلسفی یک جریان اومانیستی باشد، تا بتوان شاخ و برگهای آنرا نیز متصف به اومانیسم کرد.
3. ایشان در مواضع مختلف و نیز در اینجا، این نظر خود را اظهار داشتهاند که «اسلام چیزی نیست جز تفسیرهایی که از اسلام شده است.
آن چیز دیگر چیست؟ آیا غیراز اصل اسلام است که از سوی خداوند بر نبی مکرم اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم نازل شده است؟ اگر یک دین حقیقی نازل شده بر رسول معظم اسلام وجود نداشته باشد، چگونه میتوان چیزی را یافت که حقیقتآموز باشد؟ در جایی امکان تحقق حقیقت آموزی وجود دارد که به استقلال از تفسیرهایی که از اسلام میشود، اسلام اصیلی وجود داشته باشد تا بتواند در قالب آن تفسیرها حقایقی را بیاموزد.
این سخن به این اطلاقش درست نیست؛ زیرا در گذشتههای دور، همواره میتوان نزاعها و جنگهای عمیقی میان طریف مختلف از پیروان یک دین واحد پیدا کرد که نزاع آنها جنبه ناسیونالیستی داشته است."