چکیده:
سخنران درصدد معرفی روشنفکری دینی و ترسیم ویژگیها و کاستیهای آن است. شش ویژگی برای آن برمیشمرد که عبارتاند از: عدم برخورداری از مکانی خاص، شخصیت محوری، استفاده از رسانههای ارتباط جمعی از قبیل روزنامه و... برای انتقال پیام، اثرگذاری بر عرصه عمومی ایران، داشتن سابقه تاریخی، برخورداری از حداقل شش دستاورد مهم مثل تأسیس انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی و...، و هشت کاستی آنرا چنین ذکر میکند: 1. خانه به دوشی؛ 2. فقر مالی؛ 3. خود محوری و تک نوازی روشنفکران؛ 4. عدم گفتوگوی مستقیم میان خود روشنفکران و میان آنها با رقبایشان؛ 5 . عدم بصیرت در تبیین مدرنیته؛ 6. محصور شدن در طبقات بالای جامعه و دوری از عامه مردم؛ 7. نارسایی در طرح دموکراسی و مقابله با اقتدارگرایی مذهبی؛ 8 . نداشتن دیسیپلین مشخص در طرح مطالب.
خلاصه ماشینی:
"سوم اینکه اگر فعالیت روشنفکران دینی نبود، هم اکنون اقتدارگرایی اسلامی بدون شرمندگی بر کشور حکومت میکردند، ولی آثار روشنفکری دینی چنان در زبان سیاسی و در عرصه عمومی نفوذ یافته است که حتی اقتدارگرایان و توده گرایان مذهبی مجبورند برای توجیه رفتار سیاسی تبعیضآمیز خود از مفاهیم ساخته شده روشنفکران دینی، که همان مردمسالاری دینی است؛ استفاده کنند.
مشکلاتی عمیق که ایشان آنها را چنین برمیشمرد: عدم گفتوگوی مستقیم میان روشنفکران و پراکندگی عمیق میان آنها، عمل انفرادی و تک نوازی کردن سران روشنفکری، تنبلی و بیحالی روشنفکران مرجع و تأثیرگذار، نداشتن بصیرت و نشناختن مسایل و مشکلات جامعه ایرانی، محصور شدن در بین قشر محدودی از تحصیل کردگان و دوری از عامه مردم و عدم توجه به آنان، و از همه مهمتر تقلیدی بودن اندیشههای آنان و اثرپذیری از مکاتب غربی همانند مکتب انتقادی آلمان در طرح مسایل، مقابله با هویت اسلامی جامعه با تکیه بر اندیشههای کانت از جمله عواملی است که این قشر را دچار هزمیت کرده است.
تنها مدعی است که روشنفکران دینی ارایه کنندگان اسلام مدرن هستند؛ اما میتوان پرسید با توجه به اذعان ایشان مبنی بر تقلید روشنفکران از مکتب انتقادی آلمان و کانت و دیگر اندیشههای غربی، وجه اسلامی بودن تفکران آنها در کجاست؟ چرا این عنوان را یدک میکشند؟ آیا همان تاکتیک امثال میرزا ملکم خان نیست که افکار غربی را در لباس دینی به مردم قالب میکردند؟"