چکیده:
برهان تضایف یکی از براهینی است که صدرالمتألهین در اثبات نظریه اتحاد عاقل و معقول بدانمتمسک میشود. این برهان در آثار حکمای پس از صدرالمتألهین مورد بررسی و مناقشات بسیارقرار گرفت، عدهای آن را در جهت اثبات اتحاد مذکور، ناتمام دانستند و عدهای دیگر بر تمامیت آناصرار ورزیدند. در این میان، مهدی حائری یزدی، که به نظر میرسد برهان مذکور را پذیرفته و درنوشتههای خویش به صورت مبسوط به تحلیل و بررسی آن پرداخته، که در این مقاله دیدگاههایایشان در «کاوشهای عقل نظری» مورد بررسی قرار میگیرد.
خلاصه ماشینی:
"عبارات رفیعی قزوینی در تقریر برهان تضایف و نقد سخن حائری سخن مهدی حائری در نقد مرحوم رفیعی، کانون نقد مرحوم سیدجلالالدین آشتیانی و استاددینانی قرار گرفته؛ اما پیش از بیان نقد ایشان، بایسته است که بیانات مرحوم رفیعی را مرور کنیم: بدان که نفس ناطقه در علم و ادراک حقایقی که از ذات خود بیرون میباشند محتاجاست به صورتی و مثالی از آن حقایق که آن صورت با حقایق خارجیه در ماهیتیکی باشند و در وجود و هستی مغایر و مخالف؛ و آن صورت را علم و صورتعلمیه و معقول بالذات گویند و اشیای خارجیه به توسط آن صورت، معلوم نفس وحاضر در عالم نفس هستند و بدون توسط آن صورتی ربطی و اتصالی به نفسندارند؛ و لیکن آن صورت علمیه معقول بهخودیخود بدون واسطه چیز دیگر درنزد نفس حاضر و متمثل است و مثل خود نفس عاقله مجرد و غیرمحسوس است وقائم به ماده و جسم نیست و وجودی غیر وجود ارتباطی و اتصالی به جوهر نفسندارد؛ و از این جهت است که گویند صورت علمیه که معقول بالذات است، وجودواقعی آن همان وجود اوست برای نفس؛ یعنی هرگز اضافه و اتصال آن به نفس ازوجودش زایل نخواهد شد، بلکه اگر اضافه آن صورت معقوله علمیه وقتی از نفسقطع و زایل شود وجود واقعی آن هم محو و باطل خواهد شد، نه اینکه خودصورت باشد و اضافه به نفس نداشته باشد (رفیعی قزوینی، 1362، ص 7)."