چکیده:
در فلسفه ارسطو هیچگاه به رابطه علی پرداخته نمی شود و همیشه علت است که مد نظر می باشد و او را به سمت اثبات و تبیین نحوه وجود خارجی آن سوق می دهد؛ آنچه در خارج است و مفهوم آن از سنخ معقولات اولی علت است ، نه علیت . بنابراین علیت در زمره هیچ یک از مقولات جوهری و عرضی قرار نمی گیرد، پس در خارج موجود نیست . ارسطو بر همین اساس می کوشد در فلسفه خویش وجود علل در خارج را ثابت کند. از نگاه ابن سینا علیت رابطه ای موجود در خارج است که میان علت و معلول برقرار می شود، اما نه به گونه ای که حس ، قادر به درک آن باشد. از نظر او مفهوم علیت از سنخ مفاهیم یا معقولات ثانی فلسفی است که در خارج وجود دارد، اما نه به وجود جدا و مستقل از مصادیقش . بنابراین هرگز با ابزار حس نمی توان علیت را دریافت اما با تحلیل روابط خارجی موجودات با یکدیگر می توان این رابطه را کشف کرد. به این ترتیب محسوس نبودن آن نمی تواند دلیلی بر موجود نبودن آن باشد.
خلاصه ماشینی:
"آنچه برای ارسطو مهم است خود علت است از این رو تلاش او در بحث علیت ، اثبات وجود علل در خارج است ؛ گاه به سراغ علل اولیه و مبادی اصلی موجودات که با حس درک نمی شوند، می رود و گاه از علل قریب و علت هایی که در تحقق شیئ خاص دخالت دارند، صحبت می کند؛ یعنی عللی که محسوس هستند و آن ها را، شرایط لازم و نه کافی برایبیان حصول و تغییر شی ء می داند (راس ، ١٣٧٧، ص ١٢٢).
بنابراین قضیه "هرچه که دائمی و اکثری باشد، نیازمند سبب ذاتی است " و نیز وجود رابطه علی بین دو موجود خاص در خارج هم می تواند از آن قسم مشهوراتی باشد که در پس توافق آراء عقلا واقعیتی داشته باشد و ملاک صدق آن مطابقت با واقع باشد و ضرورت عقلی را به همراه داشته باشد و هم این که از جمله مشهوراتی باشد که واقعیتی جز توافق آراء نداشته باشند؛ اما چون ابن سینا علیت را رابطه ای حقیقی ، واقعی و ضروری بین موجودات می داند، پس شایسته است مشهوره بودن را به معنای اخص آن که با یقینیات یکی می شود، گرفت و بر اساس آن قوانین ضرورت علی و معلولی ، 1 سنخیت ، الواحد و ..."