چکیده:
مبحث «سخن گفتن از خدا» در عرصه معارف معاصر به طور عمده ذیل مباحث زبان دین مطرح می شود. یوهانس دنس اسکوتوس تحت تاثیر فیلسوف برجسته اسلامی ابن سینا و بر مبنای باور به اشتراک معنوی «وجود»، به زبان اشتراک معنوی در سخن گفتن از خدا قائل است . اسکوتوس بحث از زبان مشترک معنوی دین را ذیل تقسیم معرفت انسان به خدا، به معرفت طبیعی و معرفت فراطبیعی مطرح نموده ، مفهوم «موجود نامتناهی » را کامل ترین مفهومی می داند که انسان در مرتبه معرفت طبیعی (عقلی ) می تواند از خدا داشته باشد و به وسیله آن از خدا سخن گوید، لیکن معرفت حقیقی (معرفت به دور از هرگونه نقص و ابهام ) به خدا و باورهایی از قبیل تثلیث ، تجسد و ... در مسیحیت را تنها از طریق معرفت فراطبیعی آن هم فقط از نوع معرفت وحیانی ممکن می داند و در این موضع ، رویکردی ایمان گرایانه را اتخاذ می کند؛ اگرچه در عین حال ، ارائه استدلال عقلی و برهان بر برخی داده های وحیانی درباره خدا را تایید می کند. مقایسه دیدگاه های اسکوتوس و ابن سینا در بحث از معرفت فراطبیعی ، نشان دهنده همانندی ها و ناهمانندی های تفکر این دو فیلسوف در عقل گرایی و امکان سخن گفتن از حقایق وحیانی است .
خلاصه ماشینی:
"مقایسه اجمالی نظرات اسکوتوس و ابن سینا در مقایسه اجمالی دیدگاه های اسکوتوس و ابن سینا مناسب است به دو نکته اشاره شود: ١ـ در قلمرو معرفت طبیعی (عقلی )، ابن سینا یافتن چنین معرفتی نسبت به خدا و ارائه استدلال و برهان بر وجود، وحدت و دیگر صفات او ـ و لذا سخن گفتن از خدا ـ را کاملا ممکن بلکه لازم می داند، لیکن تفاوت او با اسکوتوس در این مبحث واضح است : در حالی که اسکوتوس به مثابه یک فیلسوف مسیحی خدا را در بالاترین درجه به عنوان «موجود نامتناهی » توصیف می کند، ابن سینا به مثابه یک فیلسوف مسلمان از خدا غالبا تعبیر به «واجب الوجود» می کند.
او ذیل بحث از معرفت طبیعی و فراطبیعی انسان به خدا، در نهایت نتیجه می گیرد در مرتبه معرفت طبیعی (عقلی )، سخن گفتن از خدا اگرچه ممکن است و اوج آن نیز تصور خدا به عنوان «موجود نامتناهی » است (و این مهم ترین وصف الهی است )، لیکن چنین معرفتی همواره ناقص و مبهم است و لذا معرفت فراطبیعی به حقایقی از قبیل خدا، کاملا ضروری است و چنین شناختی به نحو تفصیلی (مرکب ) فقط می تواند از طریق وحی پیامبران (نه الهام و کشف عرفا) به انسان منتقل شود."