چکیده:
سهراب سپهری، هنرمندی جستجوگر، فکور و صاحب سبک است و «هشت کتاب»، حاصل اندیشه ، تفکر و سیر درونی و بیرونی اوست . از آنجا که سبکشناسی هر اثر راهی است برای پی بردن به لایه های درونی اندیشه خالق اثر، در این مقاله با تاکید بر مطالعات کتابخانه ای و استناد به روش استقرایی مبتنی بر توصیف و تحلیل ، به تبیین مولفه های سبکی «حجم سبز» سپهری در لایه های مختلف آوایی ، واژگانی ، نحوی و بلاغی و فکری پرداخته شده است تا بتوان با استفاده از دستاوردهای تحقیق ، به چگونگی اندیشه های شاعر و سبک مخصوص او پی برد. برای رسیدن به چنین هدف مهمی سعی شده بر شواهدی از شعرهای برجسته ی سهراب تاکید شود. در لایۀ آوایی ، تکرار و سجع دیده می شود؛ اما از تجنیس کمتر استفاده شده است . در سطح واژگانی ، بیشتر واژهها، حسی و با نمودهای عناصر طبیعی و طبیعت هستند؛ ضمن اینکه در کلام شاعر، کلمات عامیانه نیز به کار رفته است . در سطح نحوی، کاربرد فعل در زمان حال و گذشته نسبت به آینده بسامد بالایی دارد. در سطح بلاغی می توان او را شاعر تشخیص ها نامید، که برای آفرینش تصاویر شعری خود نیز بیش از همه از استعاره کمک گرفته است . در سطح فکری، سهراب بیش از هر چیز از تنهایی گله دارد؛ خدا در نظر او بسیار نزدیک است و با یادکرد فراوان طبیعت ، خدا را هم در بطن و متن آن می جوید. در اشعارش رنگ و بویی از نوعی عرفان خاص هم دیده می شود. در نهایت سهراب، شاعری است با زبانی ساده، زیبا و گاه مبهم ، که می تواند طیفی از خوانندگان با سلایق مختلف را جذب کند.
خلاصه ماشینی:
از آنجا که سبکشناسي هر اثر راهي است براي پي بردن به لايه هاي دروني انديشه خالق اثر، در اين مقاله با تأکيد بر مطالعات کتابخانه اي و استناد به روش استقرايي مبتني بر توصيف و تحليل ، به تبيين مؤلفه هاي سبکي «حجم سبز» سپهري در لايه هاي مختلف آوايي ، واژگاني ، نحوي و بلاغي و فکري پرداخته شده است تا بتوان با استفاده از دستاوردهاي تحقيق ، به چگونگي انديشه هاي شاعر و سبک مخصوص او پي برد.
يکي از ويژگي هاي اشعار سهراب ، انتخاب نام - هاي زيبا براي هر يک از شعرهايش است که اين امر خود در مباحث نشانه شناسي و بلاغت ريشه دارد.
(124 در شعر دوست که در مرثيۀ فروغ فرخزاد سروده شده کبوتر رمز آرامش ، خوشبختي و آرمان هاي معنوي است که فروغ آرزويش را داشته است (همان : ٦٩): ولي نشد/ که روبروي وضوح کبوتران بنشيند (هشت کتاب :٤٠٠).
(364/ ـ باد: پورنامداريان باد را در شعر معاصر، سمبل ويرانگري و خرابي و دگرگوني مي داند ١٣٠ (پورنامداريان ، ١٣٨٧: ١٥٢)، و شايد منظور سهراب از «ابري نيست / بادي نيست » (هشت کتاب :٣٣٥) همان باشد که همه چيز بر وفق مراد است ؛ نه ابر غم و اندوهي است و نه باد ويرانگري .
سهراب در نهايت در شعر «تا نبض خيس صبح » سرنوشت عرفاني خود را تبيين مي کند (عماد، ١٣٧٦: ٢٢) و آن آمدن شخصي در زندگي شاعر است ، که دست او را تا عضلات بهشت امتداد مي دهد.