چکیده:
فیلم های داستانی نمونه های شبیه سازی شده دنیای واقعی هستند که توانسـته انـد بـه عنـوان ژانـر محبوب شناخته شوند. این قالب برنامه سازی به دلیل سازوکار همذات پنداری، الگوهـا، ارزش هـا، هنجارها، نقش ها و دیدگاه های مخاطبان را در حوزه های مختلـف تحـت تـاثیر قـرار مـیدهـد و به عنوان محملی برای اثرگذاری بر مخاطب و تزریق مفاهیم و درون مایه های ارزشی و اخلاقی در نظر گرفته میشود. بخشی عظیمی از محبوبیت فیلم های داستانی از روایت های آنها کسب میشود؛ روایت ها به برنامه سازان کمک میکنند از روش القای مستقیم پیام بـه مخاطـب فاصـله بگیرنـد و ضمن جلوگیری از دلزدگی مخاطب ، رسانه را در رساندن به اهداف کـلان خـود یـاری رسـانند. به همین دلیل نحوه شکل گیری، عناصر سازنده و مفاهیم صریح و ضمنی روایت ها باید مورد تحلیل علمی قرار گیرد. رویکرد روایت شناسی به عنوان نوعی روش تحقیـق کیفـی ایـن امکـان را بـرای پژوهشگر فراهم میسازد که واقعیت های نهفته در متن را استخراج کند و تفسیری کلی از متن ارائه دهد. برای این منظور در این مقاله ، فیلم داستانی نقطه کـور بـه دلیـل ویژگـیهـای سـاختاری و محتوایی تحلیل شده است ؛ علاوه بر معرفی ساختار سازنده فیلم (الگوی ژرار ژنت )، معانی صریح و ضمنی (الگوی بارت ) که در روایت فیلم گنجانده شده ، استخراج گردیده است .
خلاصه ماشینی:
روایت هایی که در این فیلم ها بـه کـار میروند، علاوه بر کارکردهای فردی در حـوزه روانـی و رفتـاری مخاطـب ، مـیتواننـد جامعه بیرونی را نیز دستخوش تغییرات تأمل بـرانگیـز سـازند؛ سیاسـتگذاران رسـانه بـه خوبی واقف اند زمانی که توجه مخاطب به نمایش جلب شد، مـیتواننـد موضـوع هـای اخلاقی، تبلیغاتی، الهام بخش یا تهییجی را به مخاطب انتقال دهند و از این رهگـذر بـه اهداف از پیش تعیین شده خود نایل شوند.
بر همین اساس ، این مقاله میکوشد ضمن تشریح کـاربرد تحلیـل روایـت در فیلم های داستانی و معرفی مهم ترین الگوی مطـرح در ایـن حـوزه ، بـه طـور کـاربردی نمونه ای را نیز تحلیل کند.
به همین منظور، فیلم نقطه کور١ که به کارگردانی «جـان لـی هنکاگ ٢» و بر اساس کتاب «نقطه کور: تحول بازی ٣» مایکل لـویس ٤ سـاخته شـده ، بـه عنوان نمونه مورد مطالعه انتخاب گردیده است ؛ زیرا از نگـاه راوی بـه تصـویر کشـیده است ، الگوهای مختلف تحلیل روایت بر آن قابـل اعمـال اسـت و مـیتـوان دو مفهـوم داستان و روایت را در آن مقایسه کرد.
آثار ژرار ژنت به دلیل اینکه تمایز روشن و مفیدی بین سـه نوع روایت گری (وجه روایی، مرجع روایی و زمان روایی) ارائه میدهد، ایـن امکـان را فراهم میسازد که فیلم های داستانی به عنوان متـون روایـی، مـورد تحلیـل قـرار گیرنـد (حسنیراد، ١٣٨٩، ص ٧٥).
فاصله وی بـا داسـتان بـه گونه ای است که راوی با بیان خود شروع به روایت زندگی مایکل میکند.
در صحنه ای از فیلم ، مایکل سخنان لیآن را بـه یـاد مـیآورد کـه نوعی بازگشت زمانی است ، با این تفاوت که این بازگشت در درون داستان اصلی وجـود دارد و پس نگاه درونی نام میگیرد.