چکیده:
جستار حاضر میکوشد راههای مواصلاتی شیراز به اصفهان را از سدههای نخستین اسلامی تا تشکیل حکومت صفوی بررسی کند. این نوشتار در پی پاسخ گویی به این پرسش است که راههای شیراز به اصفهان، در این بازه زمانی، از چه مسیرهایی عبور میکرده و کارکرد و کارآمدی این جادهها متاثراز چه عواملی بوده است؟ ارزیابی ما از موضوع، در یک بستر جغرافیای تاریخی، نشان میدهد که از سدههای نخستین اسلامی، این دو شهر به واسطه سه جاده با یکدیگر پیوند مییافتند: راه غربی یعنی جاده سمیرم؛ راه شرقی یعنی جاده استخر؛ راه میانه یعنی جاده مایین و رون. با وجود رونق و برتری جاده شرقی در سدههای میانه، خط سیر این سه راه بیانگر نوعی تداوم تا تشکیل حکومت صفوی است. عوامل بسیاری در میزان کارآیی و آمد و شد در این راهها موثر بوده است که میتوان آنها را در دو سطح کلان و محلی بررسی کرد: در سطح کلان تمرکزگرایی سیاسی، وجود امنیت، سیاستهای اقتصادی، تغییر پایتختها و... و در سطح محلی اقدامات اصلاحی و عمرانی حکومتهای محلی، تلاش گروههای قومی و مذهبی برای کسب امتیاز سیاسی و....
The present Study endeavors to investigate the routes of Shiraz to Isfahan from the early Islamic periods to the advent of Safavid Empire. The main questions of this study are: what were the direction of these routes? And what made such routes functional and essential?
The outcome of this research confirms that cites (Isfahan and Shiraz) were connected by 3 routes during early Islamic centuries from historical geography's approach. Such routes consists of western direction called Simirum، eastern direction named Estakhar and central direction called Main Run. Despite of expansion of eastern routes in middle period، such routes were extensively utilized by the advent of Safavid government. The reasons for expansion of such routes can be considered generally and specifically. In general، the factors including political centralization، security، economic policy، change of capital، etc. and specifically، reforms of local governments، the attempts of tribal and religious groups for obtaining the political concession can be regarded.
خلاصه ماشینی:
این جاده نه تنها امکان ارتباط میان استخر، یعنی تختگاه کهن پارسیان را با اصفهان که مرکز واسپوهران، به ویژه در اواخر حکومت ساسانی بوده، تسهیل میکرده است (البلاذری، 1988: 371؛ طبری، 1387: 4/90؛ کریستین سن، ۱۳۷۹: 657)؛ بلکه زمینه آمد و شد ساکنان این دو شهر و به ویژه، دسترسی تجار و کاروانهای تجاری و ارتباط آنان با دیگر تجار نواحی مرکزی و شرقی و جنوبی ایران در برخی نقاط نظیر گور (جور یا فیروزآباد) و بندر سیراف و جزایر و سواحل خلیج فارس فراهم میکرده است (درباره کشف بقایای سنگ فرش این جادهها نک: گیرشمن، 1375: 158؛ اقتداری، 1356: 106؛ و نیز درباره ختم راهها به سیراف، به واسطه جایگاه ویژه این بندر در تجارت دریایی ایران در سدههای نخستین اسلامی نک: السیرافی، 1999: 6 و 17 و 64 و 115؛ سیرافی،1381: 56 و ۵۷، 157و ۱۵۸؛ ابن الفقیه، 1416: ۶۴ و ۶۷ و ۴۱۲؛ ابن حوقل، 1938: 1/49 و 2/262؛ قدامه، 1981: 153، 171؛ اصطخری، 2004: 34 و 137؛ ناشناس، 1423: ۵۹ و ۱۴۵؛ مقدسی، 1411: 420؛ یاقوت حموی، 1995: 3/294).
پس از ورود اسلام، این شهر به واسطه ظرفیتهای اقتصادی، موقعیت ارتباطی، نزدیکی به خلیج فارس و نیز پیوند یافتن با مرکز خلافت اسلامی بغداد از طریق خوزستان، به تدریج جایگزین مراکز قدیمی ایالت فارس شده است (درباره روند شکلگیری و رونق شیراز پس از ورود اسلام نک: البلاذری، 1988: 376؛ قدامه، 1981: 388؛ ابن خرداذبه، 1889: ۴۴ و ۴۵؛ ابن الفقیه، 1416: 406؛ ابن حوقل النصیبی، 1938: 2/264 و 279؛ اصطخری، 2004: 124 و 125؛ مقدسی، 1411: 423؛ البکری، 1922: 438 و 496؛ ابن بلخی، 1374: 275 و 318؛ ادریسی، 1409: 1/405؛ حموی بغدادی، 1995: 1/184؛ ابن فوطی، 1381: 109؛ انصاری دمشقی، 1382: 278؛ القلقشندی، 1407: 4/346؛ الحمیری، 1984: 351).