چکیده:
«یقینیبودن معرفت» و «بداهت آن» دو مؤلفهای بنیادی است که دیدگاه معرفتشناختی دکارت و علامه طباطبائی را در یک افق مشترک قرار میدهد. بدون شک، هر دو فیلسوف، زمانی «معرفت» را بدیهی میدانند که به یقینیبودن آن، باور داشته باشند. از این حیث، «یقینیبودن معرفت» تنها عاملی است که هر یک از آنان را به سوی «مبناگرایی خطاناپذیر» سوق داده است. با این وصف، مبناگرایی سنتی این دو معرفتشناس صرفا درباره «فطریات» همپوشانی و همسویی خود را نشان میدهد. علامه طباطبائی با رعایت «سلسلهمراتب معرفت» و تأکید بر «اولیات» قلمرو مبناگرایی خطاناپذیر خویش را به حوزههای دیگری نیز تسری میدهد؛ اما دکارت صرفا «بداهت» را در قالب «تصورات فطری» میپذیرد؛ به همین دلیل روش و غایت معرفتشناختی دکارت، تا حدود زیادی متفاوت از روش و غایت معرفتشناسی علامه طباطبائی است. عدم انحصارگرایی علامه طباطبائی در باب این تصورات، امتیازی مؤثر در مبناگرایی این فیلسوف مسلمان به شمار میرود. بدون شک اینگونه نگرش در عرصه «بدیهیات»، استحکام مبانی عقلی و برهانی، پشتوانه منطقیبودن «اصل امتناع تناقض» و...، چالشهای فراروی مبناگرایی دکارتی را پشت سر گذاشته، از این جهت، کارآمدی خود را در توجیه ساختار معرفت، بهخوبی نشان میدهد.
خلاصه ماشینی:
"استاد مطهری در نقد مبناگرایی دکارتی مینویسد: قطع نظر از همه ایراداتی که از طرف ما و دیگران بر این روش وارد شده، اساسا انتخاب این راه برای نقطه شروع فلسفه متضمن فایدهای نیست؛ زیراکه به اعتراف خود دکارت شک وی در همه چیز سوای وجود خویشتن، شک واقعی و حقیقی نبود، بلکه شک دستوری و فرضی بود و البته ممکن نیست که کسی بتواند در یقینیات فطری خویش که جبرا و اضطرارا به آنها اذعان دارد، واقعا شک کند و به قول پاسکال «شکاک واقعی وجود ندارد» و حتی سوفسطاییترین افراد نیز طبق فطرت ادراک و اراده خویش در عمق ذهن خود به بسیاری از حقایق جزما اعتراف دارد...
علامه طباطبائی در کتاب نهایةالحکمة در باب اقسام «بدیهیات» و چگونگی تمییز آنها از یکدیگر، اینچنین بیان میکند: سر سزاواربودن این دسته از قضایا به قبول نیز همین است که پس از تصور طرفین آنها و تصور نسبت حکمیۀ میان طرفین، نفس آنها را میپذیرد و به آنها اذعان میکند و تصدیق آنها بر هیچ امر دیگری توقف ندارد؛ بر خلاف دیگر بدیهیات که تصدیق آنها به استخدام حواس ظاهر (محسوسات) و یا حس باطن (وجدانیات) و یا اجزای تجربه بر مواد خارجی (تجربیات) و یا شنیدن اخبار تعداد فراوانی از انسانها (متواترات) و یا یک قیاس خفی که حد وسط آن در ذهن حاضر است (فطریات) نیاز دارد (طباطبائی، 1384، ص114)."