چکیده:
مقاله پیش رو میکوشد به روش تطبیقی سازوکارها و کانالهای انتقال اثرهای سیاست پولی بر بخش واقعی را از دید اقتصاد نئوکلاسیک و اقتصاد اسلامی بررسی کند. پرسشی که تحقیق پیش رو در پی پاسخگویی آن میباشد؛ این است که تفاوت بین اقتصاد اسلامی و نئوکلاسیک در سازوکارهای انتقالدهنده اثرهای سیاست پولی بر بخش واقعی چیست و نقاط اشتراک و افتراق دو رویکرد کدام هستند؟ فرضیه تحقیق این است که افزون بر وجود تفاوت در نوع متغیرها و کیفیت اثرگذاری سیاست پولی در اقتصاد اسلامی، سازوکارهای انتقال اثرهای سیاست پولی در دیدگاه اسلامی در تعامل و تناظر مستقیم با بخش واقعی بوده و در جهت دستیابی به اهداف سیاست پولی در اقتصاد اسلامی است. یافتهها و بررسیهای تحقیق نشان میدهد که در چارچوب اقتصاد اسلامی مبنای اثرگذاری سیاست پولی، تحقق هدف اصلی سیاست پولی یعنی ثباتبخشی و کنترل نوسانهای پولی در اقتصاد و تعامل و ارتباط مستقیم با بخش واقعی اقتصاد است و همچنین عمده تفاوتها بین اقتصاد اسلامی و دیدگاه نئوکلاسیک در هر یک از کانالهای مصرف، سرمایهگذاری و تجارت خارجی بهعنوان حوزههای تأثیرگذاری سیاست پولی بر اقتصاد، مربوط به سازوکار تغییر در بخش واقعی بوده و در برخی از کانالهای مذکور تفاوتهایی در نوع متغیرهای انتقال اثر سیاست پولی وجود دارد.
In this article، we try to comparatively examine the mechanisms and channels of monetary policy’s effects being transferred to the real sector، in the framework of neoclassical and Islamic banking systems. The question the present article seeks to answer is what the differences and similarities there are between Islamic and Neoclassical economics in terms of their mechanisms for transferring this effect.
Our hypothesis is that، besides there being some differences in terms of the kind of parameters and the quality of monetary policy’s effects، the Islamic attitude’s mechanisms for transferring the monetary policy’s effects are in direct interaction and correspondence with the reality and are directed toward reaching the monetary policy’s goals in Islamic economy. Our findings show that in the framework of Islamic economy، the basis for the policy’s effectiveness is the realization of the monetary policy’s main goal، that is، stabilizing and controlling the economy’s monetary fluctuations، and that any monetary policy ought to be performed paying attention to their effects on the economy’s real sectors. Moreover، we found that the main differences in consumption، investment and foreign trade spheres are due to the effecting parameters and there is no essential and fundamental difference with respect to the mechanisms، but rather the difference between these two attitudes is mainly rooted in the mode of effecting and making changes in the real sector.
خلاصه ماشینی:
پس از ارائه دیدگاه متعارف (نئوکلاسیک) در این حوزه، موضوع کانالهای اثرگذاری سیاست پولی بر بخش واقعی در دیدگاه اقتصاد اسلامی تشریح و تبیین شده است.
فقط در برخی مطالعههای مربوط به سیاست پولی در اقتصاد اسلامی به سازوکار اثرگذاری یا انتقال اثرها اشاره شده است؛ حتی در مقاله چپرا (1996م) که از مطالعههای مهم حوزه نظریه سیاست پولی اسلامی شمرده میشود به این مسئله پرداخته نشده است.
کانال نرخ ارز بهعنوان مهمترین این کانالها به این شکل اثرگذار است که وقتی بانک مرکزی نرخهای بهره را تغییر میدهد، بازدهی داراییهای داخلی نسبت به داراییهای خارجی دستخوش تغییر شده و ارزش داراییهای داخلی نسبت به دیگر داراییهای نقدی تغییر یافته و پول داخلی نیز دچار تقویت یا تنزل میشود (Boivin & et al, 2010, p.
در سازوکارها و کانالهای انتقال سیاست پولی در چارچوب اقتصاد اسلامی، نقش ساختار و هدفهای نظام اقتصادی اسلام و ترتیبهای نهادی در اقتصاد اسلامی تعیینکننده است؛ برای مثال، مسئله ممنوعیت ربا ـ بهره پولی ـ بهعنوان مبنای اساسی در سیاست پولی اسلامی فقط کارکرد دستوری نداشته بلکه این مهم از راه مجموعهای از روابط و سازوکارهای اثرگذاری سیاست پولی در تعامل با بخش واقعی اقتصاد خود را نشان میدهد.
در این بخش کانالهای انتقال اثرهای سیاست پولی در اقتصاد اسلامی بررسی میشود.
3. کانالهای مبتنی بر تجارت خارجی در دیدگاه اسلامی نرخ ارز و تغییرهای آن بهعنوان کانال انتقال سیاست پولی در چارچوب اقتصاد اسلامی نیز وجود داشته و میتواند اثرگذار باشد.