چکیده:
منابع شناخت اسماعیلیه در هفت قرن اول هجری چهار دستهاند: امامیه، اسماعیلیه، اهل سنت، و تحقیقات اخیر. برای واکاوی دلایل اقبال شیعیان به اندیشة اسماعیلیه شناخت فضای فرهنگی، سیاسی، و کلامی حاکم بر این دوره ضروری است. تصور اولیه (ارشدیت اسماعیل و مورد علاقة امام بودن) و تکذیبة بعدی ایشان (گناهکار بودن اسماعیل) در کنار هم موجب بروز دو نوع اشتباه بزرگ شد. مبانی اقتدار اندیشة اسماعیلیه در ابتدا بیش از توسعة نظامی بر توسعة فکری استوار بود. لازمة این اقتدار نخبهگرایی و توجه به اندیشه و باطن هستی (باطنیگری) بود. بر این مبنا، «دعوت» اساس و بنیان اندیشة اسماعیلی بود. نگارنده در این مقاله به دنبال آن است که اثبات کند وجود سازمان تبلیغی ـ تبشیری به نام سازمان دعوت یکی از عوامل اصلی در توسعة اقتدار اسماعیلیه محسوب میشود. همچنین ضمن بیان جایگاه منابع اسماعیلی، به تجزیه و تحلیل مهمترین مبانی فکری اقتدار این فرقه پرداخته شده است. روش تحقیق در این نوشتار بر تطبیق و مقابله با منابع دیگر و توصیف موضوع استوار است.
خلاصه ماشینی:
نگارنده در این مقاله به دنبال آن است که اثبات کند وجود سازمان تبلیغی ـ تبشیری به نام سازمان دعوت یکی از عوامل اصلی در توسعة اقتدار اسماعیلیه محسوب میشود.
با وجود اینکه بسیاری از منابع امامیه صبغه و ماهیت «رجالی» دارند، میتوان از برخی منابع کلامی امامیه نیز در این خصوص استفاده کرد؛ از جمله معرفة اخبار الرجال از عبدالعزیز کشی که در قرن چهارم نوشته شده و به طور اختصار توسط شیخ طوسی به ما رسیده است.
برخی از این منابع نیز همچون دایرةالمعارف ارزشمندی محسوب میشوند: رسائل اخوان الصفاء حاوی مجموعهای از معارف قرون چهارم و پنجم هجری است؛ عیونالاخبار از ادریس (داعی یمنی) شامل تاریخ اسماعیلیان از ابتدا تا قرن نهم هجری است، افتتاح الدعوة و ابتداء الدوله از قاضی نعمان شامل تاریخ دعوت اسماعیلیة فاطمی در یمن و افریقای شمالی است.
بنابراین، با این سؤالات مواجهیم که آیا اسماعیل (آنگونه که برخی منابع ذکر میکنند) فردی شیاد بوده است؟ آیا او نیز مانند برخی دیگر از یاران امام صادق (ع) در دام افراد شیاد گرفتار شده بود؟ آیا امام او را طرد کرده و از جانشینی خلع کرده بود؟ آیا او صرفا ابزاری برای مطامع دیگران بود و نقشی در ماجرا نداشت؟ بسیاری از منابع غیرشیعی، که معاصر اسماعیلیان اولیه بودند، آنان را با القابی همچون «باطنیه»، «ملاحده»، یا «قرامطه» خطاب میکردند.
همچنین نفوذ بین رجال و نخبگان سیاسی یکی از مهمترین مبانی فکری و فرهنگی توسعة اسماعیلیه در جهان اسلام محسوب میشد.