چکیده:
یکی از مباحث مهم در آثار پل والری، نویسندۀ فرانسوی قرن بیستم، مسئلۀ «دیگری» است که به شناخت منجر میشود. «دیگری» به شکل تازهای در ارتباط با «من» نویسنده مطرح شده که «انعکاسی از «خود» است و دیالکتیکی بین این دو برقرار است. مخاطب با دو نمود از نویسنده مواجه است: خوددیگریت وخودهمانی[1]. درواقع، والری مثال ملموسی از «دیگربودن در خود»[2] را به تصویر میکشد که نمودی از یک «شخص ثالث ناشناخته» است و با او گفتوگوی درونی دارد. رویکرد این پژوهش برای نشاندادن رابطة «من» و «دیگری»، نشانهشناسی مکتب پاریس و همچنین تحلیل پل ریکور است. هدف از ارائۀ این پژوهش آن است که نشان دهیم چگونه «من» نویسنده در ارتباط با «دیگری» مطرح میشود و چگونه نویسنده به شناختی از خود دست مییابد. [1]. Identité-idem [2]. Etre un autre dans soi-même
خلاصه ماشینی:
این تفکر مبتنی بر «من »، در مجموعۀ دفتر اندیشه های والری Cahiers نیز ظاهر میشود که در آن ها، ضمیر «من » به صورت ضمیر مفعولی تأکیدی به شیوه های گوناگون به کار گرفته میشود؛ گاهی با ام بزرگ Moi و گاهی به توان یک moi١، توان دو moi٢ و دیگر اعداد، گاهی «من ناب » Moi pur و اشکال دیگر؛ بنابراین ، همواره در تعاریف والری از ضمیر «من » ابهامی وجود دارد؛ زیرا نشانه هایی که برای «من » به کار گرفته شده اند، گاهی تعریف ثابتی ندارند و گاهی نیز تعاریف نامفهوم و متنوع است .
نارسیس خطاب به چشمه میگوید: «از آنچه دیده ای، از آنچه منعکس کرده ای ، چه چیزی در خاطرت مانده است ؟» درواقع ، گفتمان به نوعی به دیالوگ تبدیل میشود که در آن ، بازی اتصالات و انفصالات گفتمانی کاملا مشهود است و حضور نشانه شناسانۀ کنشگر سعی دارد خاطرة جسم را حفظ کند.
(نغمه های نارسیس ، بیت ١١) ضمیر «من » در جست وجوی خود است و درواقع ، به وضوح خود را نارسیس معرفی میکند: O Narcisse, Moi-même, Même qui m’accueilles Par tes yeux dans mes yeux, délices de nos yeux Je froisse l’or bruyant des roseaux radieux (Cantate du Narcisse, scène II, v.
«خود» soi همواره با ضمیر «من » بیان شده است ؛ تنها در آخرین دفتر اندیشه های والری درمورد «خود» آمده است : «به دیگری نیاز داریم ، برای اینکه خود باشیم .