چکیده:
آنچه در دهههای اخیر بیشازپیش نمود پیدا کرده است، بینالمللی شدن تجارت و روی آوردن شرکتها به بازار جهانی است. یکی از مهمترین راهها برای ورود به بازارهای جهانی صادرات است، که نقش مستقیمی در توسعه و رشد اقتصادی کشور دارد. چرا که با فراهم نمودن زمینههای کسب منابع ارزی، موجبات کسب درآمد برای شکلدهی ساختارهای اقتصادی، واردات و افزایش تولید را ایجاد مینماید. اما جهان در تلاطم و حرکت، درجهی بیسابقهای از تغییرات را در سالهای اخیر تجربه کرده است. که انعطافپذیریاستراتژیک بهمنظور پاسخ به تهدیدات پیش آمده ناشی از تغییرات و در نهایت عدماطمینان محیطی، تبدیل به مفهوم مهمی گشته است. در این مقاله سعی بر این است که پس از ارزیابی شاخصهای انعطاف پذیری استراتژیک به اولویت بندی این عوامل جهت ارزیابی صادرکنندگان بپردازیم. در مقاله حاضر، پس از بومی سازی مدل کادوگان و همکاران (2012) که انعطافپذیری استراتژیک در بحث صادرات را بیان میکند با استفاده از تکنیک FANP به تعیین اهمیت معیارهای مدل پرداخته شد. به این منظور نظرهای 12 نفر از خبرگان بازرگانی با استفاده از پرسشنامه جمع آوری شده و تجزیه و تحلیل آنها از طریق نرمافزارهای اکسل و متلب صورت گرفته است. یافتههای پژوهش بیانگر اولویت بالای شاخصهای : تعداد سالهای فعالیت، تعداد کشورها و پس از آن شاخص-های نیاز به سرپرست در تصمیمگیری، تمرکز در تصمیمگیری، ارجاع تصمیمات کوچک است.
خلاصه ماشینی:
"ادامه جدول (1) مروری بر ادبیات پژوهش ردیف پژوهشگران سال معیارهای مورد مطالعه Slack Carlsson Dixon Mackinnon 8 رابرت و استوکپورت ، 2009 رویکرد استراتژیک: انعطافپذیری استراتژیک میتواند به دو بعد قابل مشاهده تقسیم شود: داخلی و خارجی.
رابطه (13) یافتهها همانطور که در بخشهای قبلی ذکر شد، هدف این پژوهش شناسایی و تعیین اهمیت معیارهای ارزیابی انعطافپذیری استراتژیک صادرکنندگان با استفاده از روش ANP فازی است.
جدول (6) سوپر ماتریس نهایی حل مسأله با گفتگوی گروهی یکپارچگی اهداف و فعالیتها حرکت در جهت اهداف سازمانی مشارکت واحدها حس کارگروهی همکاری کارکنان تمرکز در تصمیم گیری ارجاع تصمیمها نیاز به سرپرست تعداد کشورها تعداد سالها انعطاف پذیری هماهنگی انعطاف پذیری تصمیمگیری تجربه صادراتی Goal 0.
در این زمینه مشخص گردید هرچه سرپرست به کارکنان در تصمیمگیری اعتماد بیشتری داشته و آنان برای تصمیمگیری تشویق گردند در افزایش انعطافپذیری تصمیمگیری موثر خواهد بود و اگر ساختار سازمانی از شکل متمرکز به سمت غیر متمرکز حرکت کند و تصمیمهای مربوط به واحدها به همان واحدها ارجاع داده شود، آنگاه کارکنان به ایجاد فکر و ایدههای جدید و مؤثر متمایل شده و منجر به ایجاد تصمیمهای بهتری در جهت تقویت فعالیتهای شرکت خواهند گشت."