چکیده:
یکی از مسائل مهم در فلسفۀ دکارت دور دکارتی است. این مسئله را اولینبار معاصران دکارت مطرح کردند؛ اینکه دکارت معتقد است: «اگر من یقین داشته باشم که خداوند وجود دارد و فریبکار نیست، میتوانم یقین داشته که هر آنچه را به طور واضح و متمایز ادراک کردهام صحیح است» و «فقط در صورتی که در ابتدا یقین داشته باشم که هر آنچه را به طور واضح و متمایز ادراک کنم صحیح است، میتوانم یقین داشته باشم که خداوند وجود دارد و فریبکار نیست»؛ یعنی یقین به دو قضیۀ «خداوند وجود دارد و فریبکار نیست» و «هر آنچه به نحو واضح و متمایز ادراک کنم صحیح است» منوط به یکدیگر است و بنابراین مستلزم دور است. برای حل مسئلۀ دور دکارتی راهحلهای متعددی ارائه شده است که مهمترین آنها عبارتاند از راهحل حافظه، راهحل یقین دوگانه و راهحل مبتنی بر تفسیر روانشناسانه. در این مقاله راهحل حافظه و نقد آن را بررسی میکنیم که بنا بر آن خداوند ضامن دقت حافظۀ ماست، نه ضامن درستی ادراکات واضح و متمایز.
خلاصه ماشینی:
عبـارت «مادامی که » در این جا بسیار مهم است ؛ تضمین معرفت شناختی فقط تا زمانی ادامه می یابـد که به قضایای مرتبط با موضوع توجه شود: «بگذارید شیطان فریب کار هرچه می توانـد مـرا فریب دهد؛ او هرگز نمی تواند مرا دربارة این که چیزی هسـتم ، مادامی که مـی اندیشـم کـه چیزی هستم ، فریب دهد» (دکارت ، ١٣٨١: ١٣٧)؛ در نتیجه ، شناخت درست به طور کامـل وابسته به شناخت خداوند نیست .
به گفتة دکارت ، وقتـی می گویم ما نمی توانیم دربارة هیچ چیز معرفت یقینی داشته باشیم ، مگر این که بدانیم خداوند وجود دارد، منظور ما فقط شناخت آن نتایجی است که ، حتی بعد از این که ما توجه خود را از استدلال هایی که این نتایج را از آن ها به دست آورده ایم برگرفتیم ، باز هم قابل بازیـابی و یادآوری اند (٣٣٤ :١٩٩١ ,Cottingham).
هنگامی که جریان استدلال ما را ملزم به یادآوری این امر می کند کـه برخـی قضـایا در گذشته در بخشی از جریان استدلال به طور واضح و متمایز ادراک شده اند، اما از آن جا کـه خداوند استفاده از حافظه را تأیید کرده است ، ما می توانیم یقین داشته باشیم که این یادآوری صحیح است و بدین ترتیب شک متافیزیکی که با فرض شیطان فریب کار بـه وجـود آمـده است از بین می رود؛ بنابراین ، دکارت با اثبات وجود یک خدای راست گـو بـه دنبـال رفـع مشکل حافظه بوده است .