چکیده:
علم معانی - به عنوان یکی از شاخههای بلاغت اسلامی- علاوه بر پیشینه مشترک، در بسیاری از زمینهها و مباحث دیگر نیز با دانش زبانشناسی و به تبع آن نظریههای نقد ادبی معاصر مشابهتهای فراوانی دارد. یاکوبسن یکی از نظریهپردازان حوزه زبان و زبانشناسی است که دیدگاههای وی در بررسی نقشهای ششگانه زبان بسیار شبیه به نکات مطرح شده در مبحث «مقتضای حال و مقام» و «خبر» و «انشاء» در علم معانی است. وی شش جزء تشکیلدهنده ارتباط را تعیینکننده نقشهای زبان دانسته و آرای خود را تحت عنوان نظریه ارتباط (Communicative Theory) ارائه میکند. مقاله حاضر با تکیه بر آیات قرآن کریم -که فنون بلاغت اعم از صرف، نحو، معانی، بیان و بدیع همگی مولود نزول آن است- سعی در بررسی و نمایاندن مشترکات، همپوشانیها و مشابهتهای موجود میان علم معانی و نظریه ارتباط یاکوبسن دارد.
خلاصه ماشینی:
پژوهش حاضر در صدد پاسخگویی به پرسشهای زیر است: الف) آیا میان بلاغت اسلامی بهویژه «علم معانی» با پیشینهای چندصدساله و مباحث موجود در علم نوپای زبانشناسی و نظریههای نقد ادبی نوین مشابهتها و وجوه اشتراکی وجود دارد؟ ب) چنانچه میان بلاغت اسلامی و علم زبانشناسی و نظریههای نقد نوین ادبی مشابهتهایی وجود داشته باشد، کدامیک از این مشترکات در حوزه «علم معانی» قرار میگیرد؟ ج) با کشف مشابهتهای موجود میان بلاغت اسلامی و علم زبانشناسی و نظریههای نقد ادبی نوین آیا میتوان میان ادبیات سنتی و این علوم آشتی برقرار کرد تا بدانجا که در مطالعه و بررسی ادبیات سنتی و متون کهن بتوان از دستاوردهای نظریهپردازان و منتقدان معاصر بهره جست و آنها را با شیوهها و ملاکهای علمی سنجید؟ با توجه به پرسشهای ذکر شده میتوان فرضیههای این پژوهش را اینگونه بیان کرد: الف) علم معانی -به عنوان یکی از شاخههای بلاغت اسلامی- علاوه بر پیشینه مشترک، در بسیاری از زمینهها و مباحث دیگر نیز با دانش زبانشناسی و به تبع آن نظریههای نقد ادبی نوین بهویژه زبانشناسی صورتگرا و ساختارگرا و در نهایت سبکشناسی زبانشناختی مشابهتهای فراوانی دارد.
استرحام گاه خبر برای برانگیختن رحم و شفقت مخاطب است، یعنی گوینده بدین جهت خبری را بیان میکند که میخواهد عطوفت و دلسوزی دیگران را به خود جلب کند، مانند این آیه شریفه از قول موسی: «رب إنی لما أنزلت إلی من خیر فقیر» (القصص: 24)؛ (پروردگارا!