چکیده:
پس از انقلاب اسلامی در زمینۀ اسلامیسازی علوم انسانی در ایران مباحث فراوانی صورت گرفته است. در این پژوهش زمینههایی که موجب مطرح شدن چنین بحثی در میان اندیشمندان، دانشگاهیان و بهطور کلی در سطح جامعۀ ما شده، بررسی شده است. ریشههای این موضوع به تحولی فکری باز میگردد که بهتدریج از اواخر دهۀ 1320 شمسی در نگرش و بینش دینی اقشار تحصیلکرده و روشنفکر جامعه از یکسو و برخی روحانیان نواندیش از سویی دیگر پدید آمد. زمینۀ دیگر، به اوایل انقلاب اسلامی باز میگردد که وجود پارهای ناسازگاریها میان برخی دانشگاهیان با حکومت اسلامی، چه در قالب فعالیتهای گروههای سیاسی دانشجویی مخالف انقلاب مانند گروههای چپ و چه در قالب دیدگاههای عدهای از استادان، به ضرورت اسلامی کردن علوم انسانی و همراه ساختن آن با انقلاب افزود،. سرانجام با پیروزی انقلاب اسلامی تلاشهایی برای عملی کردن این تفکر در قالب انقلاب فرهنگی صورت گرفت.
After the Islamic Revolution, many discussions have taken about Islamization of human sciences in Iran. In this research, we have study context of raised a debate among intellectuals, academics and generally in our society. The roots of this gradual evolution come back to attitudes and insights of educated people, intellectuals and some intellectual Clergymen from late 1320s. Other root goes back to early of Islamic Revolution there are some inconsistencies between activities of opposed student groups such as leftist groups and some views of academics led to islamization of human sciences and coupled with Revolution. Finally, After Islamic Revolution, took place efforts to implement the idea in the form of Cultural Revolution.
خلاصه ماشینی:
به طور کلی ، بررسی اندیشه های روشنفکران مذهبی که جریان آن از دهة ١٣٢٠ آغاز شـد و مهدی بازرگان شاخص ترین چهرة آن دوران بود و در دهه های ١٣٤٠ و ١٣٥٠ با علی شریعتی به اوج رسید، نشان می دهد که این جریان با ارائـة چهـره ای اجتمـاعی از اسـلام و نـشان دادن اینکه اسلام می تواند در همة عرصـه هـای زنـدگی اجتمـاعی از سیاسـت و اقتـصاد گرفتـه تـا روان شناسی و جامعه شناسی ، دیدگاه و نظر ارائه دهد و حرفی برای گفتن داشته باشد، به مطرح کردن بحث اسلامی سازی علوم انسانی در ایران کمک شایانی کرد.
علاوه بر نقش جریان روشنفکری دینی -که می توان مهندس مهدی بازرگـان و دکتـر علـی شریعتی را نمایندگان برجستة این جریان دانست - و همچنین نقش جریان نوگرای حـوزوی و روحانیان نواندیش -از جمله شهید مطهری و امـام خمینـی (ره )- و تـأثیر ایـن دو جریـان بـر مطرح شدن بحث اسلامی کـردن علـوم انـسانی در ایـران ، نفـوذ و گـسترش جریـان چـپ و مارکسیستی در جامعه و به ویژه در دانشگاه ها و به چالش کشیدن باورهای دینی نسل جـوان از سوی آنها و همچنین فعالیت های دردسرآفرین آنها برای انقلاب در بیـرون از دانـشگاه ، سـبب شد که از یک سو جریان روشنفکری دینی و نیز جریان نوگرای حوزوی درصدد پاسخ به ایـن چالش های تازه با سلاح مذهب برآیند و در نتیجه به گسترش اسلامی سازی علوم انسانی کمک کنند و از سویی دیگر، سبب شد که پس از انقلاب اسلامی تفکر تعطیـل شـدن دانـشگاه هـا و ایجاد دانشگاهی اسلامی برای جلوگیری از نفوذ این جریان در اذهان انقلابیون شکل بگیرد.