چکیده:
سید جعفر کشفی به لحاظ زمانی در دورهای قراردارد که مطابق با نظریة زوال، باید اندیشة سیاسی در آن دوره از جامعة علمی ایران رخت بربسته باشد. با وجود این، کشفی از اندیشمندان بزرگ عصر قاجار است که در دو کتاب خود یعنی «تحفهالملوک» و «میزانالملوک»، بر مبنای اسلوبی عرفانی، اندیشههای سیاسی خود را ارائه داده است. ما در این مقاله در پی بررسی این نکتهایم که کشفی چه سنخی از اندیشة سیاسی را در عصر خود ارائه داد و اندیشة وی چه تأثیری بر اندیشههای سیاسی پس از خود نهاد. فرضیۀ اصلی ما در این مقاله این است که کشفی از اصلیترین نمایندگان اندیشۀ سیاسی عرفانی دقیقا در زمانهای است که مطابق نظریۀ زوال، اندیشۀ سیاسی در ایران میباید خاتمه مییافت؛ اما حضور کشفی عامل تردید در این نظریه است.
In terms of time, Iranian Mystic Seyyed Jaafar Kashfi belongs to the era that is known as the end of the political thought era, from the perspective of Decline theory. However, He is one of the great thinkers of the Qajar era who in his two books entitled “Tohfat al-Muluk” and “Mizan al-Muluk” presented his political thought on the basis of mystical way. The main question in this research is what kind of political thought is presented by Kashfi, and how far has been impacted this kind of political thought in Qajar era. The main hypothesis of this article is that Kashfi was one of the main representatives of Mystical-Political thought exactly during that era is called the Decline of political thought in Iran.
خلاصه ماشینی:
پرسش زیر مطرح است : آیا امکان دارد که کشفی از یک جهت رأی به جائریت و غصبیت تمامی حکومت ها بدهد و از طرف دیگر سلطان مورد نظر خود را ظل الله و میزان عدل خداوند بداند؟ و آیا امکان دارد کشفی اهل مکاشفه و عارف ، جایگاه انسان کامل را که همواره منبع افاضة فیض الهی بوده است ، نادیده بگیرد و سلطان جائر را به جای وی واسطة فیضان حق قراردهد؟ پاسخ سید جعفر چندان ما را به نظریة حاکمیت دوگانه نزدیک نمی کند، زیرا تعریف وی از سلطان ظل الله ، همانند تعریفی است که نسفی و اندیشمندان صدرایی از انسان کامل داده اند: «و بدانکه پادشاه و سلطان ، خلیفه و ظل خداوند جل و علاست و معنی مرتبه خلافت و ظلیت ، چنانکه در باب دوم دانسته شد، آن است که صورت و مظهر صفات خداوند باشد...
بنابراین ، می توان گفت در اندیشة کشفی ، با چهار نوع حاکم ، به طور کلی ، مواجهیم : نخست ، حاکم آرمانی که مصداق آن شخص امام معصوم است ؛ دوم ، حاکم مطلوب که فقیه دارای علم و عمل و مجهز به قوة قدسیه است ؛ سوم ، سلطان عادل که از علم بی بهره ، اما به عمل به شرع و عدالت متصف است ؛ و چهارم ، سلطان جائر که از صفت عدل برخوردار نیست و سیاست وی سیاست تغلبیه و ظالمانه است .