چکیده:
مهدی گلشنی استدلال کرده است که نه تنها جهت دهی تحقیق های علمی و کاربرد های علم تحت تاثیر باور های دینی قرار می گیرد (جهت مندی علم)، بلکه در فرآیند توجیه و ارزیابی نظریه های بنیادی علمی گزاره های دینی نقش دارند (غرض مندی علم). میکائیل استنمارک تنها در ادعای اول با گلشنی موافق است و علیه ادعای دوم استدلال کرده است. در این مقاله سعی می شود نشان داده شود که به نحو علی الاصول ارزش های غیرمعرفتی، همچون ارزش های دینی، در ارزیابی نظریه های علمی نقش غیرمستقیم دارند. در این راه از تعین ناقص گذرای نظریه ها و استفاده از آن در مورد تعبیر های استاندارد و بوهمی از مکانیک کوانتومی، به عنوان مطالعه ای موردی، استفاده خواهد شد.
Mehdi Golshani has argued that religious beliefs not only direct scientific researches and the applications of science، but have a key role in justification and assessment of fundamental scientific theories. Mikael Stenmark agrees with Golshani only upon the first claim، but has his counterarguments against his second averment. In this article، attempts have been made to demonstrate that the non-epistemic values، such as religious ones، have an indirect role in assessing scientific theories. To do that، the thesis of transient underdetermination and its use in the case of quantum mechanics with the standard interpretation and Bohmian mechanics will be employed.
خلاصه ماشینی:
١ اگرچه نظريه پردازان درگير موضوع معاني متفاوتي براي «علم ديني » پيشــنهاد کرده اند (حسني و ديگران ، ١٣٩٠)، براي پيش بردن بحث در اين مقاله فرض مي شــود که علمي ديني است اگر و تنها اگر داراي محتواي ديني باشد يا در ارزيابي آن باورهاي ديني نقش داشته باشند.
به عنوان نمونه نک : «بوتر، ٢٠١٥؛ اليوت ، ٢٠١١؛ کرير، ٢٠١٣؛ مک مولين ، ١٩٨٢؛ داگلاس ٢٠٠٠، ٢٠٠٦ و ٢٠٠٩؛ اليوت و مک کاگان ، ٢٠١٤؛ پچارد و ون فراســن ، ٢٠١٤؛ ميلر، ٢٠١٤؛ بيدل ، ٢٠١٣ و براون ، ٢٠١٣» ٢٠٠٥ و اســتنمارک ١، a٢٠٠٥ و b٢٠٠٥) گلشني در اين مقالات استدلال مي کند که دين نه تنها در محتواي نظريه هاي علمي ، جهت دهي پژوهش هاي علمي و نوع اســتفاده عملي از نظريه هاي علمي تأثيرگذار اســت ، بلکه در ارزيابي معرفتي يا فرآيند توجيه آنها نيز دخيل است .
آنچه در مورد اين مرحله به پرسش گذاشته مي شود اين است که آيا نظريه علمي T ممکن اســت که به واســطه دلايل غيرعلمي ، همچون باورها يا شــواهد ديني ، موجه باشــد؟ استنمارک براي پاسخ به اين پرســش تمايز دوم را ميان علم بي غرض ٢ و علم غرض مند٣ تعريف مي کند: علم بي غرض علمي است که در ارزيابي نظريه هاي علمي ، با پذيرش ايدئولوژي ، مذهب يا مفهوم خاصي از حســن همراه نيســت يا آن را پيش فــرض نمي گيرد.