چکیده:
از بایسته های دفاع از «ایده علوم اجتماعی اسلامی» ارائه الگو و مدل برای تحقیقات اجتماعی است. اما این امر همراه با دشواری هایی است؛ از یک سو با وجود سابقه بحث از علم دینی در میان متفکران اسلامی و مسیحی، برخی از راهکارها و رویکرد های دفاع از ایده علوم انسانی اسلامی، نسبی گرایانه است و از سوی دیگر هدف گذاری واقع گرایانه در تحقیقات اجتماعی از بایسته های الگوپردازی در علوم اجتماعی اسلامی است. اهداف تحقیقات اجتماعی در سه دسته قرار می گیرد: 1. علت کاوی و تبیین؛ 2. معناکاوی و تفسیر و 3. ارزش کاوی و نقد. در این مقاله به این مسئله می پردازیم که آیا می توان الگویی واقع گرایانه برای تحقیقات اجتماعی ناظر به تبیین، تفسیر و نقادی ارائه کرد؟ یا آنکه در برخی از این حوزه ها نمی توان اهدافی واقع گرایانه داشت؟ پاسخ به این پرسش منوط به اختیار نظر و استراتژی در باب مفاد «رئالیسم معرفتی» و رابطه آن با «تعهد رئالیسمی در علم» است. این مقاله چون خود را موظف می داند در چهارچوب فلسفه اسلامی به امکان الگوی رئالیستی در علوم اجتماعی پاسخ دهد، به نسبت سنجی رئالیست علمی با واقع گرایی مدنظر فلسفه اسلامی می پردازد.
Among the requisites of defending the “idea of Islamic social sciences” is introduction of a model for social research. However، it has certain difficulties. On the one hand، given the background of religious science among Muslim and Christian thinkers، some of the solutions and approaches to the idea of Islamic humanities is relativistic and، on the other hand، realistic goal-setting in social research is among the requisites of modeling in Islamic social sciences. The objectives of social research are classified into three categories: 1. Finding the causes and explanation; 2.Finding the meanings and interpretation; and 3. Evaluation and criticism. The present paper is an attempt to find out if a realistic model for social research can be offered for explanation، interpretation and criticism. Are realistic goals not compatible with some of these fields? Providing answers to these questions requires adoption of a strategy and viewpoint about content of “epistemic realism” and its relation with “realistic commitment in science”. Since this paper is limited to frameworks of Islamic philosophy، in studying the possibility of offering a realistic model in social sciences، attempts have been made to study the relationship between scientific realism with realism in the light of Islamic philosophy.
خلاصه ماشینی:
(ون فراسن ، ١٩٨٠: ٨) مسئله مقدماتي ما اين است که نظرگاه کلي فلسفه اسلامي به اين پرسش چيست ؟ آيا بهترين نظريه هاي علمي واقع نما هســتند يا نه ؟ در بادي امر به نظر مي رسد که چون قريب به اتفاق متفکران مسلمان ، امکان معرفت و دسترسي به شناخت را ممکن مي دانند و تلاش نموده اند شبهات نسبي گرايان و شکاکان را پاسخ دهند، پس در «علم شناسي » نيز علي الاصول بايد رويکردي رئاليستي را برگزينند، اما دقت در مبادي نشان مي دهد که اين گمان ، صواب نيست و پذيرش رئاليسم معرفتي با انکار واقع گرايي در علوم قابل جمع است .
دلايل مبتني بر اصل کلي «واقعيتي هست » و امتنــاع انکار کلي واقعيت ، (طباطبايي ، ١٣٧٩: ٢٦١-٢٥٩ و ملکيان ، ١٣٧٧، ج ١: -١٥٣ ١٥٥) البته مفاد اين ادله که جنبه تنبيهي دارند تنها نقض شکاکيت مطلق و نسبي گرايي تام اســت و نشــان مي دهد برخي از ادراکات ما حقيقتا از واقع حکايت مي کنند، اما در اين باره که کدام ادراکات حقيقي اند و کدام شناخت هاي تصديقي يقيني اند، ساکت است و در هر نوع ادراک بايد براســاس ملاک هاي شــناخت بررســي شود که آيا اين شناخت يقيني مي تواند باشد يا خير؟ اما آيا رئاليســم معرفتي مستلزم پذيرش رئاليسم در علوم تجربي است ؟ منطقا پاسخ منفي است و ممکن است فردي از نظر معرفت شناختي رئاليست باشد و معتقد باشد که انســان ادراکات حقيقي دارد ولي گزاره هاي علوم تجربي را واقع نما نداند يا آنکه معتقد باشد شناخت علمي نمي تواند يقيني باشد.