چکیده:
صفت حکمت الهی در کلام شیعه برای اثبات برخی قواعد و اصول اعتقادی بهکار رفته است. متکلمان شیعه در استدلالهای خود هدف آفرینش انسان یا مکلف نمودن او را تعیین میکنند و وسیلههای لازم برای رسیدن به هدف را بر او واجب میدانند و آنچه را که مانع رسیدن به هدف میبینند بر خدا قبیح میشمارند. در این نوشتار با روش تحلیل منطقی کفایت ادلۀ مبتنی بر حکمت الهی، در قاعدۀ لطف، عدل الهی، ضرورت نبوت و امامت، و ضرورت معاد، در آثار معروفترین متکلمان شیعه مورد بررسی قرارگرفتهاند. در این ادله خللهای مشترکی وجود دارد که ریشه در روش بهکارگیری حکمت الهی در استدلالهای کلامی دارد. به نظر میرسد که ادلۀ متکلمان در تعیین غرض الهی فاقد کفایت است: آنچه آنان واجب علی الله میدانند ابزارهای منحصر به فرد و غیر قابل جایگزین برای اهداف الهی نیستند؛ و گاهی افعال ربوبی با افعال بشری قیاس میشوند.
خلاصه ماشینی:
قاعدٔە لطف ، که زيربناي اثبات اعتقادات مذهبي متعددي است ؛ عدل الهي ، که فارق بين عدليه و اشاعره است ؛ نبوت و امامت ، که کلام شيعه را از نظام هاي کلامي اهل سنت جدا مي کند؛ و معاد، به عنوان يکي از ارکان اصلي کلام اسلامي و شيعي ؛ همه بر مبناي صفت حکمت الهي ، تبيين و اثبات مي شوند.
هدف مندي در افعال خدا از ديدگاه آنان مستلزم نقص و نياز نيست ، زيرا ميان افعال الهي و افعال انسان اين تفاوت وجود دارد که هدف افعال انسان رسيدن به فايده يا کمالي نسبت به خود فاعل است ؛ درحالي که خداوند، کامل علي الاطلاق است و کسب کمال دربارٔە وي تصور ندارد [١٨، ص٣٠٦].
آيا بر اساس اين استدلال لازم نيست خداوند بر اساس حکمت خويش ، الطاف بيشتري به سوي بشر سرازير کند تا اکثر انسان ها به غرض خلقت برسند؟ اگر چنين سنخ استدلال هايي صحيح باشند، امور زيادي را مي توان مصداق لطف دانست که واجب است خدا هم اکنون به بشر عنايت کند و هنوز عنايت نکرده است !
به اين مسئله پاسخ داده اند که در استدلال هاي پيشيني ، که از راه نياز بشر به اثبات نبوت و ضرورت آن پرداخته مي شود، تعيين تکليف براي خدا مطرح نيست ؛ يعني نمي گويند چون بشر نياز دارد، خداوند مکلف است و بر او واجب است پيامبران را بيافريند تا اين کاستي خلقت برطرف شود.