چکیده:
دغدغۀ اصلی این مقاله، بررسی این مسئله است که آیا کشف تبیین طبیعی برای تجربۀ دینی، حجیت معرفتشناختی آن برای اثبات متعلق خود، به ویژه خداباوری را رد میکند یا خیر. در این زمینه با دو دیدگاه کلی مواجهیم. برخی معتقدند که تا وقتی وجود نداشتن خدا با دلیل کافی اثبات نشود، تجربۀ دینی حتی در صورت کشف تبیین طبیعی برای آن، از حجیت معرفتشناختی برخوردار خواهد بود. اما برخی دیگر تأکید میکنند که به محض کشف تبیین طبیعی، حجیت معرفتشناختی آن از بین میرود بدون آنکه نیازی به اثبات وجود نداشتن خدا داشته باشیم. در این مقاله نزاع جف جوردن با گروه نخست را در همان ساختار بحث خود جوردن بیان و بررسی کردهایم. یافته و نتیجهای که پس از بررسی و نقد این دو دیدگاه، به آن رسیدهایم، ارائۀ دیدگاه سوم و جدید در این زمینه است. دیدگاه پیشنهادی، مبتنی بر تفکیک دو نوع تجربۀ دینی است. بر اساس این دیدگاه، برخی از تجربهها که از شرایط خاصی برخوردارند حتی در صورتی که برای آنها تبیین طبیعی کشف شود، باز هم از حجیت معرفتی خاصی برخوردار خواهند بود.
خلاصه ماشینی:
يکي از مسائل مطرح در تجربۀ دينـي کـه بـه صـورت مـستقيم بـه اثبـات خداباوري مربوط مي شود، رابطۀ تجربۀ ديني و کـشف تبيـين طبيعـي بـراي آن اسـت ؛ سؤال اين است که آيا کشف تبيين طبيعي قانع کننده براي تجربۀ ديني باعـث رد ارزش قرينه اي تجربۀ ديني و به تعبير ديگر رد حجيت معرفت شناختي آن مي شود؟ دربارٔە اين مسئله دو ديدگاه مطرح شده است .
آلستون نيز شبيه همين استدلال را مطرح کرده و در پاسخ به ادعاي کساني که مي گويند مي توانيم تجربۀ ديني را با عوامل طبيعي تبيين کنيم ، چند نکته را بيان مي کند که اصلي ترين آن ها اين است که حتي اگر تجربۀ ديني از علل کافي در جهان طبيعت برخوردار باشد، به هيچ وجه مانعي براي ارتباط علي آن با خدا نمي تواند باشد؛ چرا که بر اساس تعاليم ديني خداوند با هر حادثه اي ارتباط علي دارد [١١، ص.
بنابراين ، تا وقتي که وجود خدا با ادلۀ کـافي رد نـشده باشـد، کـشف تبيين طبيعي هيچ گاه نمي تواند باعث از بين رفتن حجيت معرفت شناختي تجربۀ ديني شـود؛ زيرا اگر عدم وجود خدا اثبات نشود، مي توان گفت کـه چـون خـدا در همـۀ فراينـدهاي علـي دخالت دارد، در پيدايش اين تجربۀ ديني نيز دخالت داشته است .
با توجه بـه اصـول مطـرح در نظريـۀ علـي ادراک ، چنانچـه تبيـين طبيعـت گرايانـه قانع کننده اي براي تجربۀ ديني کشف شود در واقع نشان داده مـي شـود کـه يکـي از دو شرط (a) يا (b) وجود ندارد و از اين رو، ارزش قرينه اي آن و بـه تعبيـر ديگـر، حجيـت معرفت شناختي آن از بين مي رود [٦١ .