چکیده:
صادق چوبک یکی از نویسندگان معاصر ایران است که اغلب از او به عنوان نویسندة ناتورالیست یاد میشود. او به همراه نشان دادن واقعیت در آثارش از طنز نیز بهره برده است . نگارندگان بر آن نیستند تا رد طنز را در آثارش جست وجو کنند، بلکه هدفشان آن است که جلوه های نقیضه را در دو اثر متفاوت از دیگر آثارش نمایان سازند که اتفاقا همراه با طنز است . نقیضه را میتوان شگردی در میان انواع شیوه های طنزپردازی پرخاشگرانه دانست که در گونه های متنوع ادبی نمایان میشود. داستان «پریزاد و پریمان » داستانی افسانه ای است و «مشی و مشیانه » به شکل نمایش نامه در سه سن در انتهای کتاب «سنگ صبور» چوبک آمده است . در هر دو اثر، چوبک با آشناییزدایی از مفاهیم اسطوره ای، به نقیضه سازی روی آورده است . هدف نگارندگان در این مقاله این است که نشان دهند نقیضه در دو اثر نویسنده چگونه خود نمایی کرده است . ازمیان آثار چوبک ، این دو داستان از نظر جلوه های نقیضه بسیاربرجسته به نظر میرسیدند از آنجا که این دو داستان ظرفیت های متنوعی برای خوانش در اختیار قرار میدادند، پس ازتعریف نقیضه و ویژگیهای آن ، به شیوة تحلیلی جایگاه آن را در نظریه های ادبی چون فرمالیسم ، ساختارگرایی، ساخت شکنی و همچنین منطق گفت و گویی بررسی میشود. نتایج نشان میدهد که از منظر نظریه فرمالیستی، نقیضه در این دو داستان به آشناییزدایی از مفاهیم اسطوره ای چون آفرینش انسان اولیه و فرجام جهان میپردازد. از دیدگاه ساختگرایان ، نقیضه یکی از انواع بینامتنیت یعنی زبرمتنیت است . نقیضه نوعی زبرمتن است که در رابطه ای نیتمند، بازیگوشانه و هجوآمیز با زیرمتن قرار میگیرد. از دیدگاه پساساختگرایان نقیضه در این دو اثر، باعث نقص و از هم گسیختن ساختارهای اولیه آن (اصل متون زرتشتی) میشود. نقیضه از دیدگاه باختین نیز با منطق گفت وگویی ارتباط برقرار میکند که در آن زبان ها و سبک هایی گوناگون نهفته است . در هر دو اثر دو دیدگاه ناهمساز وجود دارند که در تقابل با همدیگرند.
خلاصه ماشینی:
جلوه های نقیضه در دو داستان «پریزاد و پریمان » و «مشی و مشیانه » اثر صادق چوبک ( علمی – پژوهشی) * دکتر فاطمه کاسی ١ استادیار دانشگاه پیام نور دکتر محمدصادق بصیری ٢ استاد دانشگاه شهید باهنر کرمان چکیده صادق چوبک یکی از نویسندگان معاصر ایران است که اغلب از او به عنوان نویسندة ناتورالیست یاد میشود.
ساختار نقیضه ای متن به گونه ای است که خواننده را با آشناییزدایی مفاهیم ، شخصیت ها روبه رو میسازد و از طرفی هم ظرفیت های بینامتنی آن نیز آشکار میشود و هم چون نویسنده در پی بنایی نو است ، متن ساخت شکن مینماید و همه این ویژگیها آن را به منطق گفت وگویی پیوند میزند؛ گفت وگوی چند صدا یا لحن که متن را از فضای تک ساختی میرهاند.
او در داستان نخست با جابجایی نقش شخصیت ها (زروان و اهریمن ) و پایان متفاوت انسان نخستین ، به نقیضه سازی از نسخۀ نخستین این داستان ها در سایر کتب مقدس میپردازد و در داستان دوم به آشناییزدایی از آنچه در باور زرتشتیان در مورد فرجام جهان بیان شده است ، می پردازد؛ از دیدگاه زرتشتیان مفهوم تاریخ ، ابتدا دورة پیش از پیدایش آدم و پدیدة زمان است .