خلاصه ماشینی:
"هیرش هرمنوتیک گادامر را مورد حمله قرار میدهد به این علت که این نظریه همانند نظریه نقد جدید قصه مؤلف را انکار میکند: فرض اینکه متن به معنای چیزی است که مؤلف مراد کرده از لحاظ گادامر منحصرا روان شناختی ناب رمانتیک است زیرا معنای متن در فراروند اندیشه قرار ندارد،که در همه موارد غیر قابل حصول است بلکه در ماده موضوع یا آنچه مقصود است (Sache) نهفته است و در همان زمان که مستقل از مؤلف و خواننده است،هر دو در آن سهیماند.
مشکل قصد توجه (intention) :هر چند حمایت وسیعی در جبهه ناقدان سنتی تاریخی به سود کوشش هیرش در رهایی دادن ذات توجه گروی و معنای تاریخی از نظرگاه نقدی جدید درباره متن در مقام ساختار مستقلا موجود و از پایگاه گادامر که میگوید مفسران در دایره نظریه هرمنوتیک به دام افتادهاند،در کار بوده است،با (به تصویر صفحه مراجعه شود) این همه بعضی از ناقدان یاد شده در زمینه مجاز دانستن هیرش در این باره که متون کاملا لحاظ شده در چهار چوب زبان در واقع واجد استقلال معنا شناختی شدهاند و معنایی که مؤلف در نظر داشته منحصرا تقدم اخلاقی دارد،به دردسر افتادهاند.
او در جستجوی آن است که بنیاد نظری رویکردهای بنیاد شده بر متن را که مساله قصد مؤلف را به دست غفلت میسپارد،آن طور که در نقد جدید و هرمنوتیک گادامری میبینیم،بیاعتبار سازد، و در کتاب خود«تفسیر»،شعر ورد زورث را همان طور تفسیر میکند که هیرش در«اعتبار تفسیر»به بحث گذاشته بود،و با او موافقت دارد که زبان شعر بر بیش از یک معنا گشوده است."