چکیده:
علم عمران ابنخلدون، نوعی اندیشۀ اجتماعی است. گاهی هم از سنخ دیگر نظریات جامعهشناسی مدرن درک میشود. با این حال، اگر پاسخ نظریات جامعهشناسی مدرن به مسئلۀ نظم اجتماعی مطلوب را در نظر بگیریم، آنگاه به تفاوت ماهوی پاسخ ابنخلدون به مسئلۀ نظم اجتماعی نسبت به جامعهشناسان مدرن پی خواهیم برد. این مقاله ابتدا نشان داده است که نظریات جامعهشناسی مدرن، به دلیل اینکه تمامی مبادی دینی یا متافیزیکی را کنار میگذارند، ماهیت سکولار دارند. با بررسی منطق علم عمران و جایگاه آن در تمدن اسلامی، پاسخ آن به مسئلۀ نظم اجتماعی را با پاسخ نظریات جامعهشناسی به این مسئله مقایسه کرده است. در نهایت، به این نتیجه رهنمون شده است که هرچند ابنخلدون، عقل را همچون جامعهشناسان مدرنی مانند کنت، تجربی- تاریخی میپندارد و ازاینرو، علم عمران او از حکمت عملی فیلسوفان مسلمان متمایز میشود، اما هستیشناسی و انسانشناسی او مانع از این میشود که علم عمران، نوعی از نظریات جامعهشناسی مدرن تلقی شود.
The sociology science of Ibn Khaldun is a kind of social thought. Sometimes، it is viewed as another type of modern social theory. If، however، we consider the answer offered by modern social theories to the question about social discipline as sensible، we will perceive the essential difference between Ibn Khaldun’s answer to the question about social discipline and that of modern sociologists. This paper first shows that، due to their aloofness from all religious and metaphysical principles، the theories about modern sociology have a secular identity. After investigating the logic of sociology science and its status in Islamic civilization، the answer which is gives to the question about social discipline is compared with the answer offered by social theories about it. It is concluded that، although Ibn Khaldun، like modern sociologist، Comte (Count)، considers intellect to be practical and historical، and therefore، his sociology science differs from the practical philosophy of Muslim philosophers، his ontology and anthropology prevent us from considering sociology science as a kind of modern sociological theory.
خلاصه ماشینی:
"توضیح اینکه توجه ویژهای که در رشتههای مختلف علوم اجتماعی، بخصوص «جامعهشناسی»، نهتنها در ایران یا در میان مسلمانان، بلکه در میان کلیۀ متفکران این رشته به کتاب مقدمه میشود، به دلیل طرح مسئلهای است که ابنخلدون در مورد «علم عمران» و حیات اجتماعی یا مدنی انسان داشته که ماهیت آن به لحاظ مبانی از یکسو، متمایز از سنت غالب متفکران مسلمان، از جمله فیلسوفانی نظیر فارابی و ابنسینا است که در باب اجتماعیات، دیدگاههایی را مطرح کردهاند.
ابنخلدون به دلیل جعل علم عمران، بهرغم بهرهگیری از برخی اصطلاحات و نظریات رایج در فلسفۀ اسلامی نظیر صورت، ماده، نظریۀ نبوت و نظایر آنها، که گاه سبب تفاسیر خلاف واقع و قرار دادن آراء وی در سنت یونانی یا مشائی شده است (مهدی، 1383، ص95)، بهجهت نوع نظریهپردازی در باب مسائل اجتماعی، جایگاهی متمایز دارد.
تمایز و تشابه عمران و جامعهشناسی عمران و نظریهپردازی ابنخلدون دربارۀ نظم اجتماعی، هرچند در ابتدا و به لحاظ معرفتشناسی، مشابه با نظریات جامعهشناسی و منطق خاص حاکم بر آن، به نظر میرسد، اما دستکم میتوان به دو موضوع اشاره کرد که ابنخلدون به دلیل اعتقاد به آنها، امکان منطقی وضع علمی همچون جامعهشناسی را نداشته است: 1.
ابنخلدون، با اعتقاد به این واقعگرایی، مبانی علم عمران، بهعنوان نظریۀ نظم اجتماعی را از درون خود تاریخ استخراج میکند و همان رابطهای را میان تاریخ و عمران برقرار میسازد که میان اصول فقه و شریعت و نیز میان منطق و فلسفه برقرار است."