چکیده:
برخی از مکاتب الهی و بشری، حقوق اخلاقی متمایزی برای زن و مرد قائلاند، بر این اساس این سؤال مطرح است که آیا ابتناء حقوق اخلاقی متمایز زن و مرد بر تفاوتهای تکوینی یا اجتماعی آنها توجیه عقلانی دارد؟ این مسئله به لحاظ ابعاد اخلاقی (هنجاری و تحلیلی)، مستلزم آن است که در قالب رهیافتهای نظری مکاتب اخلاقی بررسی شود. مکاتب اخلاقی غایتگرا، وظیفهگرا، فضیلتگرا و حقگرا، مکاتب اخلاقی مطرحی هستند که برای پاسخ به این مسئله ظرفیت لازم را دارند. نتایج این تحقیق که ناگزیر به روش توصیفی- تحلیلی جمعآوری شده است، نشان میدهد که به غیر از برخی رویکردهای حقوق بشری در مکتب حق بنیاد، ابتناء حقوق اخلاقی بر تفاوتهای جنسی و جنسیتی در همهی مکاتب و نظریههای اخلاقی محذوری ندارد.
This article attempts to investigate moral rights through gender Issues. Since some divine and human schools of thought recognize different moral rights for woman and man، so this question may raise here that whether basing different moral rights for woman and man on genetic or cultural differences (which is interpreted as difference between sex and gender) has rational justification? Due to moral dimensions (normative and analytical) it is required that this issue should be reviewed based upon theoretical approaches of moral school of thoughts. Deontological، Teleological and Virtue Ethics schools of thought give us capability and opportunity to answer the question. The results of this research that collected in a descriptive-analytic method shows that basing of moral rights on sex and gender differences is accepted in all other ethical school of thoughts except in rights-based approaches.
خلاصه ماشینی:
"تأکید دوبارهی این نکته در تفکیک و تشخیص محل بحث ضروری است که بیشک مفهوم حق در رویکردها و نظریههای مختلف حقوقی قابل استدلال و استنباط است؛ برای مثال در رویکرد دینی مباحث بسیار گستردهای در متون اصلی و فرعی دینی در مورد حق و انواع آن وجود دارد، ولی محل بحث جایگاه و شأن حق است و اینکه میزان اعتبار حق از کجا و تا کجاست؟ آیا حق به عنوان بنیانیترین و محور توجیه ارزش قلمداد میشود به گونهای که اصالت داشته باشد و همهی ارزشها و مفاهیم پایهی اخلاقی با ارجاع به آن وجاهت پیدا کند؟ مکتب حقبنیاد مدعی چنین اعتبار و وجاهتی برای حق است.
نظریهی امر الهی و نظریهی اخلاقی کانت هر دو تکلیف گرا هستند، که حجیت و اعتبار دلالت جنسی و جنسیتی: بر اساس همهی تبیینهای غایتگرا، تفاوتهای جنسی و جنسیتی میتواند و گاه بایستی عامل تفاوت در حقوق اخلاقی باشد، چرا که در این نگره، آنچه ارزش بنیادین دارد و سنگ محک دیگر ارزشها تلقی میشود، غایت است و دیگر ارزشها تبعی یا ابزاری تلقی خواهد شد که ارزش خود را در مسیر هدف و با توجه به غایتالغایات کسب میکنند."