چکیده:
در نگاه نخست، اکثر افراد هنگامی که با نام هند و هندوستان مواجه می شوند، ناخودآگاه در ذهن آنها مسائلی از قبیل خرافات، بت پرستی و مراسم گوناگون و مرتاضان و اموری از این دست تداعی می شود. درحالی که در تاریخ پرفراز و نشیب این سرزمین، با اندیشمندانی مواجه می شویم که در حوزه های منطقی، فلسفی، الهیاتی و عرفانی به تفکر پرداخته و مکاتب گوناگونی را به وجود آورده اند. با بررسی اجمالی، این سرزمین کهن نیز از تفکرات الهیاتی و فلسفی بهره مند بوده، همزمان با اندیشوران یونانی و... برخی، نظریات درخوری عرضه کرده اند، که اساس تفکرات این مکاتب، بر محور وده های چهارگانه شکل گرفته است. البته برخی بر اساس قبول حجیت و مرجعیت وده ها و برخی بر اساس رد این حجیت و مرجعیت. بنابراین، اندیشه ها و آرای فلسفی در هند مبتنی بر متون مقدس بوده و غایت این مکاتب عموما مبتنی بر مدار دین است. این مقاله، سه مکتب ناستیکه را بررسی می کند.
At first glance، most people unconsciously associate the name of India، with such issues like superstition، idolatry، certain various ceremonies and ascetics and so on. However، there have been many scholars throughout the checkered history of this land، who have thought about rational، philosophical، theological and mystical issues and started different schools of thought. Generally speaking، the scholars of ancient India who were contemporary with Greek thinkers developed theological and philosophical thoughts too، and some advanced interesting theories in this regard. These schools of thought are based on four-fold pivots. Some are based on accepting the probative validity and authority of Vedas and some on rejecting them. Some philosophical thoughts and ideas in India are based on the Holy Scriptures and in general the purpose of these schools is religion-oriented. This paper examines the three Nâstika schools.
خلاصه ماشینی:
"مکتب هایی که طرفدار راه معرفت هستند تفاسیری برای این معرفت ارائه کرده اند مانند معرفت به اینکه عالم توهم محض است و جز «برهمن» یعنی حقیقت مطلق چیزی وجود ندارد.
البته در قرون بعدی در این مکتب، افرادی مانند واتسایانا ظهور کردند و از اندیشه های تند ماتریالیستی فاصله گرفتند، به گونه ای که آنها را لذت گرای پالوده و وارسته دانستند که به فضیلت و راه درست نیز معتقد بوده، خدا و زندگی پس از مرگ را قبول داشته است.
اگر ما برای عالم به وجودی ازلی و قائم بالذات و غیرممکن الوجود معتقد نباشیم و جهان را منحصر در امور مادی بینگاریم، با توجه به ممکن الوجود بودن ماسوی الله، جهان هستی امکان تحقق نداشت؛ زیرا در جای خود ثابت شده است که ممکنات نمی توانند علت هستی بخش باشند؛ زیرا عین فقر و وابستگی و نیاز هستند(ر.
مکتب جینه، در میان مکاتب فلسفی هند، در زمرة مکاتب ناستیکه است که مرجعیت وده ها را قبول ندارد و به وجود خدا نیز معتقد نیست، بلکه همان بنیانگذاران این آیین را پرستش می کنند.
نقد و بررسی مکتب جینه، در عین حال که وجود روح را پذیرفته و به عقل و استدلال عقلی به عنوان منبع معرفت معتقد است و از این جهت بر مکتب چارواکه رجحان دارد، اما از جهات گوناگونی محل تأمل است.
7. سه مکتب یا فرقة اصلی در آیین بودا، پس از مرگ بودا شکل گرفته که از نظر ترتیب تاریخی چنین هستند: «مکتب هینه یانه» که معتقد است: هدف از نیروانه رهایی خود انسان از رنج و درد است(رادا کریشنان، 1367، ج 1، ص 172)، و باور به خدا ندارد."