چکیده:
در مقاله «پرسش از تکنولوژی» هایدگر مدعی میشود که هنر نیرویی منجی است که ما را از تکنولوژی نجات میدهد، اما اینکه چگونه و بر چه مبنایی امری همچون هنر میتواند نیروی منجی از تکنولوژی باشد، در آن مقاله مکتوم میماند. مقاله متأخر از بسیاری آثار دیگر هایدگر است که با موضوع مرتبط هستند؛ آثاری مانند «سرچشمه اثر هنری»، «درسگفتارهای نیچه»، «افادات به فلسفه»، «ساختن سکنا گزیدن اندیشیدن» و... شاید به دلیل همین تأخر و توضیح بنیادهای تکنولوژی و هنر در آثار پیشین است که هایدگر از توضیح جزئیات نسبت بین ایندو در مقاله «پرسش از تکنولوژی» صرفنظر کرده است. واقع آن است که بازسازی نسبت هنر و تکنولوژی بدون تأمل در بیشتر آثار پس از چرخش هایدگر ناممکن مینماید. مقاله پیشرو کوششی در جهت چنین بازسازیای است. در این مقاله نسبت هنر و تکنولوژی از دیدگاه هایدگر در دو جهت قرابت ماهوی در عین تفاوت بنیادین تأمل و بازسازی میشود.
خلاصه ماشینی:
هایدگر در فصل دوم «مسائل اساسی پدیدارشناسی» − که به تصریح نویسنده در پانوشت بند اول کتاب، کوششی نو در نگارش بخش سوم نیمه اول «وجود و زمان» است − هایدگر قصد دارد از راه تأویل آرای ارسطو نشان دهد که تمایز بین ماهیت و وجود نیز که از قدیمیترین و نافذترین تمایزات در فلسفه است، ریشه در نسبت پردازشگرانه یا پدیدآورانه دازاین با جهان دارد.
اما در بارۀه مفهوم " «وجود» " –− به عنوان طرف دوم دوگانه ماهیت و وجود –− و نسبت آن با مفهوم پدید آوردن و ساختن چه میتوان گفت؟ هایدگر چگونه نسبت بین وجود و پدید آورندگی دازاین را چگونه برقرار می کند؟ هایدگر برای این منظور به تأاویل گفتۀقول توماس آکویناس می پردازد که وجود، بالفعل بودن همه صورت ها و طبایع است.
هایدگر در بارۀه اینکه مفهوم وجود در تمایزش با ماهیت از مفهوم ساختن و پدید آوردن اخذ شده است، می گوید: همان شرح لفظ existentia {وجود} آشکار ساخت که actualitas {بالفعل بودن} به عملی (معامله ای) از جانب مدرِکی (سوژه ای ) نامعین اشارت دارد، موجود/پیشِ ِ دست بنابر معنایش به نحوی به چیزی مضاف و منسوب است که دم ِ دستش پیش می آید و دستیِ ِ اوست.
چگونه میتوان تفاوت بنیادین هنر و تکنولوژی را چگونه می توان در پرتو مفهوم تذوت (گوهریدن) فهم کرد؟ گادامر 1 در مقدمه ای که بر " «سرچشمه اثر هنری» " هایدگر نوشته است، به این واقعیت اشاره می کند که مسائله هنر به عنوان یکی از انحاءی وجود به کلی از " «وجود و زمان "» غایب است 2 .